حکمت متعالی

فرمایشات عرشی مرحوم دولابی که توسط استاد معظم جناب آقای مهدی طیب شرح گردیده است

حکمت متعالی

فرمایشات عرشی مرحوم دولابی که توسط استاد معظم جناب آقای مهدی طیب شرح گردیده است

مبحث رزق – 2

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

  • آرام به طرف دنیا بروید ، خدا اگر خواست زیادش را می دهد . مقدار رزق به تقلای فرد بستگی ندارد .

شرح استاد : هر چه که مصباح الهدی را ادامه می دهیم مخصوصاً 10 فصل اول ، اینها شاخه های توحید است  ، اینها ثمرات همان بحثهایی است که در توحید بصورت ریشه ای به آن نگاهی انداختیم و حالا آثار او را در ابعاد مختلف می بینیم . یعنی اگر کسی توحید را به شایستگی باور و معرفت پیدا کند در حد خودش همه این آثار در پی او خواهد آمد .

همانطور که گفتیم این تدبیر و تقلای ما ، زرنگی و تیز هوشی ما و حُسن مدیریت ما نیست که رزق ما را تأمین می کند ، خدای متعال رزاق است . آن چیزی را که در این مطالب است باور داشتن به این مطالب است که اینها به جان ما بنشیند و واقعاً نگاه ما به عرصه رزق اینجور بشود . خودمان را در وادی رزق کاره ای ندانیم ، رزق را عطای خدا بدانیم و سهمیه خودمان را از رزق هم بدانیم که حساب شده از پیش تعیین شده ، اینجور نیست که تصادفاً مقدار زیاد یا مقدار کم از رزق نصیب ما شده باشد ، همانطور که قبلاً عرض کردم آنچه خدای متعال مقدر می کند برای عبدش دقیقاً متناسب با شرایط روحی و درونی است که آن عبد دارد و احتیاج و نیاز آن روح برای تعالی ، تکامل ، پاک شدن ، قوی شدن و کمال یافتن به آن چیزی که هست ، خداوند متعال به همان میزان حساب شده مقدر و عطا می کند . حالا چون رزق معنای خیلی گسترده ای دارد ، رزق می تواند اعم از ارزاق مادی و معنوی باشد یعنی همانطور که غذایی می خوریم رزقی است که نصیب ما شده معارفی هم که بدست ما میرسد آنها هم ارزاق است منتها آنها ارزاق معنوی است . پس رزق مادی و معنوی معنای گسترده ای دارد و از منظر دیگر هم آنچه که نصیب انسان می شود و انسان از او بهره می برد رزق انسان است . رزق غیر از دارایی است ، گاهی اوقات افراد با حرص و تقلا و زحمت زیاد و حتی خدای ناکرده با آلوده کردن خود به حرام ثروت و دارایی انباشته می کنند اما چه بسا قسمت اعظم آن رزق آنها نیست ، آنها برای جمع آوری آن مال فقط خودشان را خسته کرده اند ، آزرده کردند ، به معصیت آلوده کردند. اما چه بسا رزق آنها نباشد ، چه بسا اینها بماند و آنها بمیرند و دیگران این رزق را استفاده کنند .

در حدیث داریم : کسی به خاطر دارایی که اندوخته جهنم می رود و وارث او بخاطر حُسن استفاده ای که از آن کرده اند به بهشت می روند . یعنی فردی خودش را به حرام آلوده کرده و برای جمع کردن آن ثروت و بخاطر اینکه حق الناس را تضییع کرده معذب خواهد بود ، اما همین ثروت و دارایی وقتی به فرزندان یا وراث او رسید و آنها افراد دین باوری بودند و آن ثروت و دارایی را در مسیر رضای الهی هزینه و مصرف کردند و بخاطر حسن استفاده از این ثروت آنها به بهشت می روند . زجر و خستگی تهیه کردن این ثروتها و زجر و عذاب اخروی را بخاطر آلوده شدن به حرام آن فرد اول ، متحمل شد اما لذت و بهره این ثروت را که نیل به مدارج بلند معنوی و اخروی است این فرزندان و وراث بردند .

بنابر این مهم این است که اینها را باور کنیم که رزق غیر از آنی است که جمع می کنیم و چه بسا بسیار چیزهایی که داریم جمع می کنیم اینها رزق دیگران است ، چیزی را جمع می کنیم و دزدی می آید و آنرا می برد ، چیزی را جمع می کنیم و یک حادثه طبیعی آن را نابود می کند ، ساختمانی را می سازیم و زلزله ای آن را ویران می کند ، یا پولی را انباشته می کنیم و یک دولت یا قوه قضایه ای آن را مصادره می کند ، آنها رزق ما نبوده فقط خستگی جمع آوری آن دارائی را متحمل شده ایم .

رزق آن مقدار از امکانات عالم است که واقعاً مصرف انسان می شود . نه آن چیزی که فقط در حسابها ثبت و درج می شود بدون اینکه انسان بهره و لذت حتی دنیوی از استفاده از آن ثروت را بکند.

حال اگر یقین کردیم که رزاق ما خداست و میزان رزق ما هم به تقلای ما بستگی ندارد ، رزق از جانب خداوند متعال مقدر و فرستاده شده است ، ما فقط ادب تحویل گرفتن آن رزق را داریم . اگر یقین کردیم این رزق با همان میزان مقدرش سهمیه ماست دیگر دلیلی ندارد که حرص بزنیم و خودمان را خیلی خسته کنیم ، تقلاهای بیش از حد بی معنا خواهد بود .

اینکه فرموده اند : آرام به طرف دنیا بروید ، خدا اگر خواست زیادش را می دهد . مقدار رزق به تقلای فرد بستگی ندارد ، این به معنای بیکار بودن و عاطل و باطل بودن نیست بلکه می تواند یک عنصر مولد و فعال در عرصه فعالیتهای اقتصادی باشد اما انگیزه او در این فعالیت ، ثروت اندوزی و حرص و محبت دنیا نیست . او کار و تلاش اقتصادی انجام می دهد چون خداوند متعال انسان تلاش گر را دوست دارد .

انسانی که سربار دیگران است ، انسانی که تنبل و بیکاره است محبوب خدا نیست .

خداوند متعال انسان تلاش گر و زاینده و مولد و سازنده را دوست می دارد . آنهم نه به این قصد که رزقی برای خود فراهم کند بلکه به قصد ادب بندگی در محضر الهی که دست به کار و تلاش میزند .

در جلسه قبل گفتم همان امیرالمؤمنین (ع)  در نهج البلاغه که کراراً بحث مقدر بودن و مقسوم بودن رزق را تأکید کردند ، همان حضرت در صحنه کار و تلاش اقتصادی بسیار فعال و زاینده بودند . چقدر نهرها جاری کردند ، چقدر قناتها حفر کردند و چاهها را به آب رساندند ، چقدر نخلستانها را احداث و به ثمر رساندند ، اما انگیزه در این تلاش دنیا طلبی و محبت دنیا نبود . لذا وقتی این تلاشها به نتیجه می نشست بلافاصله قلم و کاغذ می خواست و آن نخلستان و یا آن چاه آب یا قنات را وقف نیازمندان و فقرا و مستمندان می کرد .

پس دو تا بحث است ، یک بحث تلاش و فعالیت است و یکی این که کار و تلاش را سبب رزق خود بدانیم و بخاطر دلبستگی به دنیا تقلای بیش از حد نکنیم و آن تقلایی که سرمنشأش محبت دنیا است معمولاً آلودگی هم بدنبال دارد . تقلب و گرانفروشی و کم فروشی و رشوه خواری و رانت خواری و امثال اینها ثمره فعالیت اقتصادی است که محرکش محبت دنیا است .

در نامه ای که به یکی از مسئولین بلند مرتبه نوشتم و از سیاستهای ایشان انتقاد کردم همین بود که بعد از جنگ هشت ساله ، بحث بر این مسئله بود که کشور ساخته شود و چرخ اقتصاد ، دو باره به حرکت در آید و ایشان امکانات مرفه دنیای امروز را ترسیم می کردند و این آیه را سر لوحه قرار داده بودند که : « قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللَّهِ الَّتی‏ أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذینَ آمَنُوا ... (اعراف/32) بگو: اى بنى اسرائیل چه کسى زینتهاى خدا را براى بندگان خود آفریده حرام کرده است و از صرف روزى حلال و پاکیزه منع کرده است بگو: این نعمت‏ها در دنیا براى اهل ایمان است‏ ... »

بعد از اینکه این محبت دنیا در دلها کاشته شد و مردم دلشان رفت برای این امکانات مرفه دنیای امروز ، آنوقت ایشان گفتند که این وظیفه دولت است که این امکانات را در اختیار شما بگذارد و دولتی که دوران انقلاب و جنگ را پشت سر گذاشته است امکاناتی را ندارد که در اختیار مردم قرار دهد ، اگر میخواهید که دولت این کار را انجام دهد و چنین زندگی مرفه ای را برای شما فراهم کند بیائید دست به دست هم بدهیم و کمر همت را محکم ببندیم و برویم به سمت عرصه اقتصادی و چرخ اقتصاد را به حرکت در بیاوریم و کشور را دوباره بسازیم و آباد کنیم .

در این نیت ما بحثی نداریم و اینکه کشور فعال شود و ساخته شود ، این نیت ، نیت خوبی است . اما راه ، راه غلطی بود ، راه ایجاد کردن دلباختگی به دنیا .

مردمی که در هشت سال دفاع مقدس و سالهای دوران انقلاب محرکشان عشق به خدا بود .

امام (ره ) اگر توانست در این مملکت انقلاب ایجاد بکند چه علتی داشت ؟چون دلبستگی و عشق به خدا را ایجاد کرد . « حب الدنیا رأس کل خطیئه و حب الله رأس کل حسنه » امام (ره) چون محبت خدا را دلها کاشت این تخم  « ... مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماء (ابراهیم/24)  ... و سخن نیک را به درخت پاکیزه‏اى تشبیه کرد که ریشه‏اش (در زمین) ثابت و شاخه آن در آسمان است؟!»  امام (ره) محبت خدا را در دلها کاشت و محبت خدا آثارش ظاهر شد .

دیدیم همان مردمی را که از آسیب ترویج فرهنگ ستمشاهی لطمه های بزرگ خورده بودند ، همان مردم وقتی دلباختگی به خدا در قلبهایشان ایجاد شد چطور جان بر کف نهادند و در مقابل گلوله های نیروهای گارد شاهنشاهی به خیابانها آمدند و شعار الله اکبر سر دادند . و بعد از پیروزی انقلاب سالهای طولانی دوران جنگ را بخاطر داریم که بخاطر محبت به عشق خدا چه روحیه ای را ایجاد کرده بود و همه حسرت شهادت را می خوردند  و چطور استقبال می کردند از جبهه های نبرد و چطور همه دنیا برای آنها بی ارزش بود و عبادت و مناجات با خدا و خلوت کردن ها در عرصه عبادت جذابیتی برایشان ایجاد می کرد که او را با همه لذایذ دنیای مادی حاضر نبودند تعویض کنند . اینها ثمره محبت خدا را در دلها کاشتن است چون وقتی نور محبت الله وارد قلب کسی می شود ظلمت محبت دنیا از قلب خارج می شود . « ... إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئات‏ ... (هود/114) نور محبت خدا ظلمت سیئه دنیا را خارج می کند » . ثمرات آن صفا ، صمیمیت ، محبت ، یگانگی ، ایثارگری ، فداکاری ، حقی بود که مردم در آن سالها با هم انجام می دادند .

اما وقتی چرخشی اتفاق افتاد ، به گمان اینکه مردم تحریک بشوند برای تلاش اقتصادی و دلشان برای محبت دنیا بتپد و محبت دنیا در این جامعه ترویج شد ثمرات این را هم دیدیم . به اسم سازندگی و توسعه اقتصادی ، به اسم عمران و آبادی راه اشرافیت و تجمل طلبی و اختلافات طبقاتی ، تبعیضات ، آلودگی های اقتصادی ، رانت خواریها ، غارت بیت المال و بی رحمانه به مردم فقیر هجوم آوردن و احتکار کردن کالاهای مورد نیاز مردم و اینها فسادهایی بود که در این 16 سال پایه گذاری شد و ما تلخی آن را با گوشت و پوست و استخوانمان احساس کردیم .

بنابراین محرک فعالیت اقتصادی فرق می کند که چه باشد . یک موقع محرک اقتصادی امیرالمؤمنین علی (ع) را به حرکت وا می دارد ، او عشق به خداست ، او تلاش برای جلب رضایت الهی است ، او تقلای برای ایفای ادب در مقام یک عبد در پیشگاه پروردگار است . اما یک وقت هم انگیزه محبت دنیاست ، وقتی انگیزه ، محبت دنیا می شود ، آلودگی به حرام هست ، حرص و تقلاهای بیش از حد هست ، وا ماندن از معنویت و روح و روان انسانی هست ، و همه چیز در خدمت جسم و نیازهای حیوانی درآوردن هست .

خدای متعال زینت الهی و نعمتهای الهی را بر کسی حرام نکرده است . منتها آنها را تقسیم کرده و مقدر کرده است . اگر شما مؤدب بنشینید ، مؤدب راه بروید و به تعبیر کتاب مصباح آرام به طرف دنیا بروید و با تقلا و حرص نروید همان چیزی که نصیب شماست به شما میرسد . ولی وقتی تقلا هست هم روحتان را آلوده می کنید و هم خودتان را خسته می کنید و هم چیزی بیشتر نصیب تان نمی شود .

رزق طیب آن رزقی است که شما مؤدبانه از خدا تحویل می گیرید .

تصور نکنیم اگر می گوییم رزاق خداست پس دست و پایمان را رو به قبله دراز کنیم و بگوییم رزقمان می آید .

تلاش اقتصادی به انگیزه رزق نیست .

شما فقط می روید آن رزقی را که خداوند پست کرده تحویل می گیرید . و از آنطرف هم می رویم به قصد خدمت به خلق .

اگر نانوائید ، می روید درب مغازه نانوائی را باز می کنی می گوئی من کارمند خدا هستم ، خدا رزاق است و میخواهد به بنده هایش نان بدهد ، من کارمند خدا و دست خدا هستم ، جزء عوامل اجرائی خدا هستم ، خدا با دست من به بندگانش نان می دهد .

اگر کشاورز هستی و میوه ای تولید می کنی ، می گوئی خداوند متعال رزق بندگانش را در این آفتاب سوزان هندوانه سرخ خنکی قرار داده است ، من هم کارمند خدا هستم و این را دارم آماده می کنم که ببرند نزد بندگان خدا .

صبح که می خواهی به سر کار بیایی بگوئید خدایا من دارم میروم که قدمی به سمت رضایت تو بردارم و حق یک انسان مظلومی را احقاق کنم ، اگر پزشک هستم بگویم خدایا میروم یکی از بندگان تو را که بیمار است درد او را تخفیف بدهم و او را سالم کنم ، حق ویزیت من که کم نمی شود و به من می دهند ، انسان ضرر نمی کند ، نیتی که در کارش دارد اینطوری باشد و محرکش این گونه باشد . محرکش پول جمع کردن و ثروت اندوزی نباشد . آنوقت خیلی لذت می برد از آن کار کردن . دیگر کار کردن برای او می شود بازی ، بازی لذت بخش بهجت آفرین .

« إِنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ ... (محمد/36) همانا زندگانى دنیا [مانند] بازیچه و سرگرمى است‏ ... »

بازی هم باید لذت بخش باشد و در آن شاد باشد نه اینکه خسته و له بشود . ارزش بازی در آن است که انسان از آن لذت ببرد و در آن شادی و بهجت ایجاد کند .

این فعالیتهای دنیوی ما وقتی این شادی و بهجت را برای ما ایجاد می کند که ما اینجور نگاه کنیم که بگوئیم از زمانی که پشت دخل مغازه ام نشسته ام آمده ام که بازی کسب و کار بکنم . رزقم را که می دانم خدای متعال مقدر کرده و همانقدر که مقدر شده  یک سر سوزن کم یا زیاد هم نمی شود و به من می رسد . پس من آمده ام اینجا که بازی خرید و فروش را انجام بدهم . آنوقت می بینید که چقدر راحت هستید و حرص نمی خورید که بگوئید آن مشتری رفت آن مغازه ، قیمت جنس چقدر آمده پائین و یا قیمت رفته بالا و دیگر آن نگرانی و اضطرابها را ندارید . چون میداند رزقش همانی است که هست ، با اعصاب و خیال راحت هیچ انگیزه ای برای گرانفروشی و کم فروشی ، کلاه سر مشتری گذاشتن ، جنس تقلبی فروختن ، احتکار کردن ندارد چون میداند اینها در رزقش اثری ندارد . لذا یک فعالیت کاملاً سالم انجام میدهد آن هم با شادی ، جنس می فروشد و می خرد . قیمت می آید پائین ، می رود بالا ، برای او فرقی نمی کند . میداند که دارد بازی می کند که کیف کند .

« ... نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا ... (الزخرف/32) ... این ماییم که معیشت انسانها در زندگى دنیا را تقسیم مى‏کنیم‏ ... »

« إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبیراً بَصیرا (الاسراء/30) پروردگار تو رزق را براى هر که بخواهد توسعه مى‏دهد و براى هر که بخواهد تنگ مى‏گیرد »

وقتی اینطوری نگاه کرد دیگر دارد بازی می کند و این بازی ، بازی شاد و قشنگی هم می شود .

این مثال را بارها گفته ام : بازی فوتبال را نگاه کنید . اگر بازیکنان با این قصد به زمین بیایند که دارند بازی می کنند ، اگر گل بزنیم می خندیم و اگر گل هم بخوریم باز هم می خندیم چون داریم بازی می کنیم . ما آمده ایم که کمی بدویم و جست و خیز کنیم ، آمده ایم که فایده ورزش را ببریم و سلامتی و ورزیدگی جسم و شادابی و طراوت روانی را کسب کنیم چه فرق می کند که گل بزنیم و یا گل بخوریم.

این مربوط به این است که بدانیم آمده ایم بازی کنیم . ولی وقتی قضیه عوض شد و آن را جدی گرفتیم و دیگر برایمان بازی نبود آنوقت مسئله 180 درجه تغییر می کند . حالا که جدی است دیگر هدف این نیست که جست و خیز کنیم و سلامتی بدست بیاوریم دیگر هدف این است که هر طوری که شده باید برنده شویم و غلبه پیدا کنیم . حالا که هدف این است ببینید بچه ها چگونه بازی می کنند ؟ دائماً حرص می خورند ، دائماً غصه می خورند ، دائماً نگرانند که نکند گل بخوریم و سر هم تیمی خود فریاد می زنند که چرا حواست نیست و درست پاس نمی دهی . اگر ببینند در تیم مقابل یک نفر خوب بازی می کند می گویند اگر این تا آخر بازی بماند شکست ما حتمی است به بهانه این که دارند بازی می کنند خودشان را می رسانند به آن بازیکن و یک لقد به ساق او می زنند و او را چلاق می کنند به بهانه اینکه ما باید به هر قیمتی برنده شویم . کلی جرزنی می کند و مقرارت را زیر پا می گذارد چون هدف غلبه است و دیگر هدف بازی نیست .

صبح که می رود به مغازه همینطور است ، اگر فهمید که آماده است بازی کند برایش فرقی نمی کند که قیمت بالا برود یا برود پائین ، رزق من همانی است که هست ، چه مشتری بیاید و چه مشتری نیاید . با اعصاب راحت از کارش لذت می برد ، هیچ حرص و غصه ای هم نمی خورد ، هیچ انگیزه ای هم برای ظلم کردن به مردم ندارد . اما اگر یادش رفت که آمده بازی کند و قضیه را جدی گرفت و گفت که رزاق خودم هستم ، وقتی گفت اگر خوب برنامه ریزی اقتصادی انجام دهم و خوب تلاش کنم رزقم زیاد می شود و اگر نکنم رزقم کم می شود . وقتی رزاق را خودش دید و هنر خودش می داند رزق و روزی خودش را ، حالا دیگر نگاه کنید چطور در مغازه کار می کند ، از اول صبح که می آید دائماً حرص می خورد ، دائم غصه می خورد ، و از کار دیگران مرتب استرس دارد ، مرتب می گوید چرا اینجوری شد و بعد هم با کلی تقلب و جنس تقلبی فروختن و کلاه سر مردم گذاشتن و ظلم کردن به مردم ، یادش رفته بود که آمده بازی .

چه موقعی باور می کند که دارد بازی می کند ، وقتی که باور کند که رزاق خودش نیست و رزاق خداست .

آرام به طرف دنیا بروید ، نگفت به طرف دنیا نروید ، و بدانید که رزاقتان خداست . اگر واقعاً شرایط روحی به گونه ای باشد که لازمه رشد و تعالی و تکامل ثروت باشد با همان تلاش کم تو هم خدا ثروت زیاد را می دهد .

دیده ایم کسانی را که از ابتدای صبح کار می کنند تا آخر شب و همیشه هم بقول معروف هشتشان گرو نُه شان می باشد ، و از آنطرف آدمهایی را هم دیده ایم که با چند ساعت کار اقتصادی دارای ثروتی هستند . خداوند نشان می دهد که شماها کاره ای نیستید . آرام به طرف دنیا حرکت کنید .

انشاء اله اینها باور ما بشود . حاج آقای دولابی (ره) می فرمودند : اگر اینها باور ما بشود ، آنوقت باور ، یاور ما می شوند . هم یک دنیای راحت بدون دغدغه و نگرانی و غصه و حسرت و امثال اینها و هم یک آخرت روشن . هم از دنیا لذت برده و هم آخرتش روشن است .

« فَآتاهُمُ اللَّهُ ثَوابَ الدُّنْیا وَ حُسْنَ ثَوابِ الْآخِرَة ... (آل عمران/148) پس خداوند فتح و پیروزى در دنیا و ثواب در آخرت نصیبشان گردانید ... »

ثواب دنیا یعنی کیف در دنیا ، دیدیم آدمی را که دارای ثروت زیادی است ولی دائماً نگران است ، واقعاً نمی فهمند یک لقمه غذا را چگونه باید بخورند ، همان سر سفره که نشسته است چهار تا موبایل کنار دستش است ، این زنگ می زند می گوید فلان سهام چقدر بالا رفته ، آن یکی خبر میدهد فلان سهامت چقدر رفته پائین ، آن یکی می گوید فلان جنسی را که فروختیم ضرر کردیم ، آن یکی می گوید چکمان برگشت ، خودشان هم می گویند یک لقمه غذا هم که می خوریم زهرمارمان می شود.

« وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکا ... (طه/124) و هر کس از یاد من دل بگرداند، معیشت او تنگ خواهد بود ... »

خداوند نفرمود ثروتمند نمی شود ولی زندگیش نکبت بار است . یک خواب راحت ندارد ، دائماً نگرانی و استرس و حسرت ، چرا آن کار را نکردیم ، ای کاش فلان کار را اینطوری می کردیم ، یک لحظه آرامش ندارد . با این وضع کجا لذت دنیا را برد ؟ این حمالی دنیا را کرده است . زجر دنیا را کشید ، آخرتش هم بدبختی . با این همه حرام و ظلمی که به مردم وارد کرده است .

باید باور کنیم دنیا یک بازی است و جدی نیست ، آخرت جدی است و بازی نیست .

دنیا و آخرت مانند یک الا و کلنگ است ، هر طرفش را که جدی گرفتی آن طرفش می شود بازی . دنیا را جدی بگیری آخرت می شود بازی ، آخرت را جدی بگیریم دنیا می شود بازی .