بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم
خداوند به حضرت داود پیامبر وحی نمود فلان خانم را برای همسری تو برگزیده ام . حضرت داود به سراغ آن خانم رفت و قضیه را مطرح کرد ، ولی آن خانم گفت ، من چندان عبادت و اعمال صالحی ندارم که لیاقت همسری شما را داشته باشم ، خانم دیگری هم نام من در همین محله زندگی می کند که خیلی اهل عبادت است ، قاعدتاً اشتباه شده است و آن خانم منظور خداوند بوده است . حضرت داود که به هدایت الهی مطمئن بود ، از او پرسید : شما وقتی فقیر می شوید چه می کنید ؟ آن خانم گفت : چون نمی دانم فقر برای من بهتر است یا ثروت ، لذا کاری نمی کنم و به همان که خداوند پیش آورده ، تن می دهم . حضرت پرسید : وقتی بیمار می شوید چه می کنید ؟ آن خانم گفت ، چون نمی دانم مرض برای من بهتر است یا صحت ، لذا کاری نمی کنم و به همان که خداوند پیش آورده تمکین می کنم . حضرت چند فقره از این سؤالات را مطرح کرد و آن خانم هم همین گونه پاسخ داد . بعد حضرت داود گفت : با این معرفت و روح تسلیم و رضا که در شما می بینم ، مطمئناً اشتباهی رخ نداده است و خود شما برای همسری من تعیین شده اید .
شرح استاد : در این داستان فروتنی و تواضع این خانم را می رساند ، که وقتی حضرت داود پیغام خداوند را به او می رساند ، این خانم خودش را کوچک دانست و گفت من لیاقت همسری شما را ندارم و شما خیلی بزرگوارید و این خودش یک شرافت بزرگی برای انسان است که آدم خودش را کوچک ببیند و با همه عبادات جن و انسی هم که انجام می دهد خودش را در پیشگاه الهی و اولیاء الهی دست خالی ببیند .
پیامبر اکرم (ص) در مناجات خود می فرمایند : " الهی ما عرفناک حق معرفتک و ما عبدناک حق عبادتک / خدایا ما تو را آن گونه که باید نشناختم و آن گونه میبایست عبادت نکردیم ".
اما نکته محوری این داستان همان روح تسلیم و رضاست که صلاحیتی در این خانم ایجاد کرده که همسر یک پیامبر بزرگ الهی باشد .
روح این خانم بگونه ای است که هر چیزی را که خداوند برایش پیش می آورد سکوت و پذیرش محض است . چرا که ما در مقابل حوادث چه اظهار نظری بکنیم ، که اگر اظهار نظری هم بکنیم بیگدار به آب زده ایم و حرف بی ربطی زده ایم .
مثال آن بیماری است که نزد پزشک می رود و آنچه را پزشک برای سلامت او تجویز می کند ، آن بیمار پذیرش محض است و نه به دکتر می گوید چه چیزی را در نسخه بنویس و نه به دکتر می گوید چرا فلان دارو را برای من نوشتی چون می داند هر اظهار نظری در مقابل پزشک بکند بی ربط سخن گفته است .
این زن همه شایستگی اش برای همسری با پیامبر خدا از این روح تسلیم و رضای او نشئت گرفته است .
این مطلب را بارها گفته ایم که : " العبد کالمیت بین یدی الغسال یقلبها کیف یشاء / عبد واقعی خدا در بین دو دست جمال و جلال الهی مثل جنازه مرده ایست در دستان مرده شور " .
جنازه مرده هیچ اظهار نظری در مورد کاری که مرده شور می کند نمی کند .
لذا هر چه خدا می کند فقط و فقط سکوت است و پذیرش محض .