بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم
حضرت موسی (ع) به شخصی برخورد که کور و کر بود و دست و پا هم نداشت ، به یک تکه گوشت شبیه تر بود تا انسان . از او پرسید : حالت چطور است ؟ یعنی دنیا و ربت را چگونه می بینی ؟ آن شخص در پاسخ موسی (ع) گفت : کیست در این دنیا که حالش مثل من باشد ؟ چشم ندارم ، در نتیجه آنچه را خدا راضی نیست نمی بینم ، گوش ندارم ، در نتیجه سخنی را که خدا دوست ندارد نمی شنوم . پا ندارم ، در نتیجه به جایی که خدا راضی نیست نمی روم . دست ندارم ، در نتیجه کاری را که خدا نمی پسندد نمی کنم و کسی را که خدا نمی خواهد بزنم نمی زنم . پس در همه عالَــم کسی نیست که حالش از خوبی به من برسد . موسی از معرفت و رضامندی و شاکر بودن او بسیار متعجب شد . ما هم سعی کنیم کارهای خدا را با حسن ظن تعبیر خوب کنیم تا ان شاءالله به ارزش دادن ها و ندادن های خدا پی ببریم . شکر حقیقی هر نعمت ، درک ارزش آن نعمت است .
شرح استاد : این انسانی که بیشتر شبیه یک تکه گوشت است اگر می خواست کاستی هایش را از زاویه عیب جویی نگاه کند ، باید یک پارچه غصه و دلخوری و ناراحتی می بود و کلی خودش را از خداوند طلبکار می دید . منتها نگاه این انسان به خداوند از زاویه حُـسن ظن و خوشبینی است ، یعنی یقین داشت این خدایی که من می دانم هست جز خیر از او سر نمی زند و جز خوبی بنده اش چیز دیگری نمی خواهد و هر کاری می کند خیر بنده اش در آن نهفته است .
نگاه ما باید به گونه ای بشود که نگاه جستجو گر زیبائیها و کشف کننده جمال باشد . باید اینقدر با خودمان کار کنیم تا چنین ملکه ای در چشم ما ایجاد بشود تا به هر چه نگاه می کنیم چشمانمان بگردد و یک زیبائی و حُسن در او پیدا کند .
اگر نگاه ما نگاه حُـسن ظن باشد آنوقت به هر چه نگاه می کنیم یک تعبیر خوب در آن پیدا می کنیم .
وقتی انسان با یک شخصی که انسان بسیار خوب و مهربانی است رفیق شد آنوقت هر عملی از این شخص سر بزند برای ما دوست داشتنی است و یک تعبیر قشنگ برای کارهایش پیدا می کنیم .
مرحوم دولابی (رحمةالله) نقل می کردند : یک کسی در دربار قاجار نوکر بود و یک روزی ناصرالدین شاه به این نوکر حرف رکیکی می زند . این نوکر در هر مجلسی می رفت به عنوان افتخار خودش این جمله رکیک را برای دیگران بیان می کرد که سلطان صاحبقران به من فلان جمله رکیک را گفتند و کلی افتخار می کرد . ببینید شاه به او فحش داده ولی این نوکر چقدر کیف کرده است .
انشاءالله ما در دستگاه خدا اینطور باشیم ، و با حُسن ظن و اعتماد این باورمندی را به خدا داشته باشیم تا هر کاری را که خدا با ما کرد کلی کیف کنیم .
بوسه و دشنام را تک تک بده تا ببینم زین دو شیرین تر کدام
خدایا بوسه و دشنام را جدا جدا به من بده تا طعم و شیرینی هر کدام را بتوانم حس کنم که کدام یک شیرین تر و لذت بخش تر است .
این جفای تو ز مهرت خوبتر انتقام تو ز جان محبوبتر
اگر به این حُسن ظن برسیم که هر اتفاقی برایمان پیش می آید ، اولاً جز خدا کسی کاره ای نیست و ثانیاً از خدا چیزی جز خیر سر نمی زند ، آنوقت ذهن ما یک تعبیر خوب برای آن پیدا می کند .
حتی ما در دستورات اخلاقی هم داریم که کار مؤمن را تعبیر خوب کنید و دنبال تعابیر منفی نگردید.
حالا خدا هم مؤمن است . " ... لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ ... (حشر/23) ... هیچ معبودى جز او نیست ملک و منزه است، سلام و ایمنى دهنده است مسلط و مقتدر است جبار و متکبر است ... "
اتفاقات زندگیت را تعبیر خوب کن آنوقت ببین چه روح رضایی بر تو حاکم می شود و کم کم اسرار الهی بر تو آشکار و ارزش دادن ها و ندادن های خداوند را متوجه می شوی .
شکر نعمت ها درک نعمت هاست .