حکمت متعالی

فرمایشات عرشی مرحوم دولابی که توسط استاد معظم جناب آقای مهدی طیب شرح گردیده است

حکمت متعالی

فرمایشات عرشی مرحوم دولابی که توسط استاد معظم جناب آقای مهدی طیب شرح گردیده است

موت و فنا - 3

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

موت خیلی نزدیک است . تا ذکر موت کنیم ، مرده ایم . قُولُوا لاالهَ (موت) الاالله (حیات) تفلحوا . خداوند می فرماید : خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً (ملک/2) موت و حیات را مثل دو توپ آفرید تا معلوم شود که کدام بهتر بازی می کنند . جایزه اش محمد رسول الله و علی ولی الله است . کسی که ایمان به قلبش رسید ، مرده است . باید به موت تن داد ، نه اینکه فوت کرد . دست از آمال و آرزو که برداشتی ، موت است .

شرح استاد : (الـهَ ) یعنی چیزی که دل ما را شیدای خودش می کند و وقتی می گوئیم (لاالهَ ) یعنی همه چیزهایی که دل ما را می ربود از همه آنها خلاص شدیم . می گوئیم هیچ چیزی نیست که دل ما را برباید و در نتیجه در ادامه می گوئیم ( الا الله ) که آنوقت حیات می آید . لذا فلاح و رستگاری (تفلحوا) در همین موت و حیات است .

(لاالهَ ) یعنی دل بریدن از هر چیزی که غیر خداست و موت ماست و  ( الا الله ) یعنی دل بستن و تنها شیدای خدا بودن که حیات ماست . اول موت است بعد حیات . یعنی باید از این پل عبور کرد تا رسید به آن وادی . اینطور نمی شود که کسی بگوید من تن به موت نداده می خواهم سر از حیات در بیاورم.

اول باید خانه دلت را از هر چه غیر خداست خالی بکنید تا بعد آن خانه بتواند خانه خدا بشود .

ابتداعاً رسول الله (ص) خانه کعبه را از همه بتها خالی کردند تا بعد شد خانه خدا .

در بحث توحید گفتیم که این (الا) را هم خیلی محکم بگوئید که اگر چیزی ته دلتان هست آنهم جارو بشود و آنوقت خانه دل می شود خانه (الله) که القلب حرم الله .

از آیه 2 سوره ملک اینطور فهمیده می شود که انسان غیر از موت و حیات است و موت و حیات مثل دو توپ هستند که خداوند آنها را برای بازی ما آفریده است .

ایمان یعنی دلدادگی و دل سپردن ، لذا کسی که مؤمن شد یعنی دل به خدا داد . ایمان باید به قلب برسد وگرنه ادعای ایمان که ایمان نیست . فرمود :

 " أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ (عنکبوت /2) آیا مردم گمان کرده‏اند به صرف اینکه بگویند ایمان آورده‏ایم رها مى‏شوند و آزمایش نمى‏شوند؟ "

این لطف خداست که انسان را محک می زند چون انسان گاهی اوقات دچار خیالات می شود و با خواندن چهار تا شعر عارفانه خیال می کند که عارف شده است .

کسی که ایمان به قلبش رسیده باشد به راستی که مرده است ، چون دلبستگی به جز خدا ندارد . محبت به خدا ضد محبت به دنیاست و دو دشمن ضد هم و دو راه مقابل هم هستند .

محبت خدا نور و محبت دنیا ظلمت است و این دو با هم یکجا جمع نمی شوند . همین که نور بیاید ظلمت می رود که : " ... ِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئات‏ ... (هود/114) ... که نیکیها بدیها را نابود مى‏کند ... " .

انسان باید استعداد موت داشته باشد و دلبستگی به این عالم نبسته باشد .

آمال و آرزو از سر محبت به دنیاست . آرزوی داشتن به ماشین و خانه و شغل آنچنانی همه اش محبت به دنیاست . آرزو یعنی داشتن چیزی که انسان دوست دارد به آن برسد .

موت یعنی از جاذبه دنیا رها شدن ، نه اینکه انسان از دنیا بیرون برود .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد