بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم
تصمیم به موت ، موت است .
شرح استاد : همین که تصمیم گرفتی و آماده شدی و چمدانت را بستی و همه چیز برای حرکت آماده بود شما دیگر مسافری ، که فرمود : " ... وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیما (نساء/100) ... و کسى که هجرتکنان از خانه خویش به سوى خدا و رسولش درآید و در همین بین مرگش فرا رسد، پاداشش به عهده خدا افتاده و مغفرت و رحمت کار خدا و صفت او است "
همین که چمدان را بستی و راه افتادی کار تمام است ، مهم همین کندن و آماده شدن است . هر چند صورت ظاهر ، خروج از بیت گلی است ولی صورت باطنش خروج از بیت نفس است .
باید تصمیم بگیریم برای موت ، و گرنه فوت کردن لازم نیست .
---------------------------------------------------------------------------
به سر خودت بگو آرام شو ، تا هر چه نیت و اراده و آمال دارد ، برود و تو آرام با خدای خودت بنشینی .
شرح استاد : این فکر و خیال و آمال و آرزو دست از سر انسان بر نمی دارد و یک دقیقه درون انسان ساکت نمی نشیند ، گفت :
در اندرون من خسته دل ندانم که کیست که من خموشم و او در فغان و در رؤیاست
این هیجانات و سر و صدای نفس ماست که نمی گذارد صدای خدا و اولیاء خدا را بشنویم .
صدای خدا در درون همه وجود دارد و این صدا ، صدای بسیار لطیفی است . اما این های و هوی و جنجالی که نفس به پا کرده ، این آمال و آرزوها ، این کینه ها ، این عقده ها و ... صدای خدا را تحت الشعاع قرار داده و نمی گذارد که ما بشنویم .
اگر بتوانیم این نفس را ساکت کنیم و بگوییم آرام باش آنوقت در درونمان خواهیم شنید صدای حجت خدا را .
خواباندن این سر و صدای نفس ، موت است . ساکت کردن درون همان موت است .