حکمت متعالی

فرمایشات عرشی مرحوم دولابی که توسط استاد معظم جناب آقای مهدی طیب شرح گردیده است

حکمت متعالی

فرمایشات عرشی مرحوم دولابی که توسط استاد معظم جناب آقای مهدی طیب شرح گردیده است

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها - 46

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

حاج ملا آقا جان در کرمانشاه ، در حالی که چند روز بود چیزی گیرش نیامده بود و به شدت گرسنه بود ، برای خواندن نماز جماعت به مسجدی میرود . بعد از نماز ، امام جماعت او را می شناسد و همراه خود به منزل خویش می برد . حاج ملا آقا جان خوشحال می شود که حتماً میزبان از او پذیرایی می کند و از گرسنگی خلاص می شود . میزبان حاج ملا آقا جان را می نشاند و کتابی بر می دارد و شروع به خواندن آن برای وی می کند . در اثناء گوش دادن به مطلب ، گرسنگی به حاج ملا آقا جان فشار می آورد . همین که این خطور در ذهن وی می گذرد ،‌ صاحبخانه که مشغول خواندن کتاب بوده به او می گوید : در منزل چیزی برای خوردن نداریم ، به مطلب خوب گوش بده ، و دو مرتبه مشغول خواندن می شود . یکی دو بار دیگر این خطور می آید و میزبان نیز می گوید : گفتم که چیزی برای خوردن نداریم ، به مطلب خوب گوش بده . آخرالآمر  حاج ملا آقا جان که از غذا خوردن مأیوس می شود ، به گرسنگی تن می دهد و دیگر فشار گرسنگی را هم کمتر احساس می کند . آن وقت صاحبخانه برای او رختخواب می اندازد و می گوید بخواب . صبح مجدداً صاحبخانه کتاب را بر می دارد و مشغول خواندن آن برای حاج ملا آقا جان می شود که در این بین فرزند صاحبخانه می آید و می گوید برای صبحانه چیزی نداریم . پدر نیز کتابی به فرزند می دهد و می گوید این را به مغازه دار بده و چیزی از او برای صبحانه تان بگیر . حاج ملا آقا جان که به گرسنگی تن داده بود ، دیگر فشار گرسنگی را احساس نمی کرد .

فشار مصائب و کمبودها تا وقتی احساس می شود که به آن تن نداده ایم و می خواهیم وضع را عوض کنیم . اما اگر به آن تن بدهیم و بنا را بر این بگذاریم که وضع تغییر نخواهد کرد و همین هست که هست ، عمده ی فشار آن از بین می رود .

شرح استاد : این مطالب کلیدهای بسیار بزرگی برای راحتی روح است که انشاء الله قدر بدانیم .

 تا وقتی شرایط برای ما نامطبوع است و ما هم امید داریم که این شرایط قابل تغییر است همین باعث می شود که ما کلافه باشیم ، چون می خواهیم زور بزنیم تا آن شرایط را تغییر بدهیم . اما وقتی یقین کردیم که آن شرایط غیر قابل تغییر است آنوقت به شرایط تن می دهیم و دیگر دردمان نمی آید .

تمام این سختی ها و گرفتاری ها برای این است که به مقدرات الهی تن نداده ایم .

در حدیث قدسی داریم : " یا داود ارید و ترید و لایکون الا ما ارید فان اسلمت لما ارید اعطیتک ما ترید و ان لم تسلم لما ارید اعطیتک فیما ترید ثم لا یکون الا ما ارید /  خداوند به داوود پیامبر فرمود : من چیزی را اراده می کنم و تو چیز دیگری را، و واقع نمی شود مگر همان چیزی را که من خدا اراده کرده ام . اگر به اراده من تن دادی و تسلیم شدی ، آنوقت می بینی همه آن اتفاقاتی که می افتد باب طبع توست اما اگر تن ندهی تو را در راه خواسته خودت به تعب و سختی می اندازم و آخرش هم نمی شود مگر آن چیزی را که من خدا اراده کرده ام  " .

برای اینکه غصه نخوریم تن بدهیم به آنچه هست .

یک کسی چشمانش بیمار شده و بینائیش را از دست داده ولی امید به بهبودی دارد ، برای اینکار مرتباً این دکتر و آن دکتر می کند و داروهای مختلف مصرف می کند و برای بهبودی سریع تر ناراحت و کلافه است . اما وقتی مطمئن شد که این چشم نابیناست و دیگر هم نخواهد دید دیگر تن می دهد به نابینائی و دیگر نابینائی برایش سخت نیست .

ما چون تن نداده ایم به مقدرات الهی کاستی های این دنیا برایمان سخت است .

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها - 45

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

یک " عیب ندارد " که مؤمن در برابر مصائب می گوید ، آتش غم را سرد و همه غم ها را باطل می کند .

شرح استاد : روزی به دنبال مطلبی که نوشته بودم می گشتم و آنرا پیدا نمی کردم دخترم کوچک بود وقتی آن حال ناراحت مرا دید به من گفت بابا عیب نداره . همین جمله " عیب نداره " باعث شد به آرامش برسم . دخترم که سر کلاس مرحوم دولابی نرفته بود و این جمله را از فطرتش می گفت . باور کنید این جمله " عیب نداره " بقدری برای من شیرین بود که حد ندارد .

حالا اگر اتفاقی در زندگیمان افتاد همین جمله " عیب نداره " را به خود بگوئیم و همین باعث می شود قسمت اعظم غم ها باطل شود . واقعیت هم همین است که : " عیب نداره " و ما فکر می کنیم "عیب داره " .

---------------------------------------------------------

در زمان های سابق بچه ها بازیی می کردند به نام " حمومک مورچه داره ، بشین و پاشو خنده داره " . دنیا همان حمومک است و هیچ کس ثابت و برای همیشه نمی تواند در آن بنشیند . امروز به آنها می گویند پشت میز فلان اداره یا داخل فلان ملک و خانه و ... بنشین و فردا می گویند پاشو . این نشستن و بلند شدن هر دو خنده دارند . نکند وقتی گفتند بلند شو ، محزون و غصه دار شوی . قرآن می فرماید : " لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُم (حدید/23)‏ " تا بر آنچه از دستتان می رود ، غصه دار و از آنچه به شما داده می شود خوشحال نشوید . امیرالمؤمنین (ع) هم فرمود: زهد در بین همین دو جمله ی قرآن است .

شرح استاد : در دنیا هم نشستنش و هم پاشدنش خنده دار است .

مثالی بزنم : دو نفر را در نظر بگیرید که هر دو خوابیده اند . پیامبر اکرم (ص) فرمودند : "الناسُ نیام/ مردم در خوابند " حالا یکی از این دو نفر در خواب می بیند که در انتخابات ریاست جمهوری برنده شده و در حال رفتن به سوی میز ریاست جمهوری است و از این بابت بسیار خوشحال و در حال خنده است ، نفر دوم در خواب می بیند که رئیس جمهور بوده و کودتایی شده و او را از ریاست جمهوری عزل کرده اند و در حال محاکمه اش هستند که او را تیرباران کنند و نفر دوم از غصه دارد های های گریه می کند . حالا کسی که در کنار اینها بیدار است هم به خنده نفر اول می خندد و هم به گریه نفر دوم . چرا خنده دار است ؟ چون وقتی هر دوی اینها وقتی از خواب بیدار شدند متوجه می شوند که نه آن نفر اول که خواب دیده بود رئیس جمهور شده بود کاره ای است و نه نفر دوم که می خواستند اعدامش بکنند در معرض اعدام است .

ما دو نوع خواب داریم : یکی خواب روز و یکی خواب شب . ما از رؤیای روز منتقل می شویم به رؤیای شب و از رؤیای شب منتقل می شویم به رؤیای روز . هر دوتای اینها رؤیا هستند و هیچ کدامشان واقعی نیستند .

مرحوم دولابی می فرمودند : انسان شب می خوابد و خواب می بیند که جوان است و ازدواج کرد و بعد از چند سالی بچه دار شد و بچه ها کم کم بزرگ شدند و دخترها را عروس و پسرها را داماد کرد و به همین ترتیب شصت سال را در یک خواب شب تا صبح می بیند و صبح که از خواب بیدار می شود می گوید از وقتی که دیشب خوابیدم همینطور خواب دیدم تا الآن که از خواب بیدار شدم . از ازدواج تا نوه دار شدنش را خواب دیده است .

در حال حاضر دستگاههای الکترونیکی درست کرده اند که میزان خواب دیدن را مشخص می کند و در این تحقیقات نشان می دهد که طولانی ترین خوابی را که انسان می بیند شاید به اندازه چند ثانیه است . یعنی آن خوابی را که شما فکر می کنید از دیشب تا صبح خواب دیده اید در اصل چند ثانیه  بوده است . شصت سال را در چند ثانیه دیده ای . این نکته علمی را وقتی فهمیدم یاد این جمله قرآن افتادم که :

" ... قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُم‏ ... (کهف/19) ... پرسید چه مدت درنگ کردید؟ ... " که پاسخ می آید   : " ... کَأَنْ لَمْ یَلْبَثُوا إِلاَّ ساعَة ... (یونس/45) ... گویى جز ساعتى از روز که یکدیگر را بشناسند درنگ نکرده‏اند ... "

در قرآن ساعت به معنای شصت دقیقه نیست بلکه به معنی لحظه است . یعنی وقتی از خواب بیدار می شویم می فهمیم کُلش یک لحظه بود . از زمان تولد تا مرگ در رؤیاییم و فکر می کنیم شصت ، هفتاد سال طول می کشد و وقتی از خواب بیدار شدیم و رؤیایمان را مطالعه می کنیم متوجه می شویم : " کَأَنْ لَمْ یَلْبَثُوا إِلاَّ ساعَة / جز یک لحظه طول نکشید "

این شصت ، هفتاد سال یک لحظه است و الآن که در خوابیم متوجه نمی شویم . تمام این طول کشیدنش برای این است که در خوابیم و وقتی بلند شدی متوجه می شوی چقدر طول کشیده ، لذا آنهایی که بیدارند می دانند این خواب چه مقدار طول می کشد .

همه غصه ها و شادی ها خیالی است . هم به غصه ها باید خندید و هم به شادی ها .

انسان زمانی که به موت نائل شد آنوقت بیدار می شود .

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها –44

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

شیطان با دروغ خود ترس و غصه می آفریند . قرآن از قول شیطان در روز قیامت می فرماید : وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُم‏ " : من وعده ی خلاف به شما دادم .

شرح استاد : همه غصه ها و ترسی که در زندگی ما هست دروغ شیطان است . شیطان می گوید فردا از کجا بیاوری تا بخوری . خوب این دروغ است چون همان خدایی که تا امروز رزق مرا مهیا کرده فردا هم همان خدا هست . این شیطان است که دارد نگرانی ایجاد می کند و می گوید پدرت مرد ، حالا تو چطور فردا عروس و داماد می شوی ؟ این کار شیطان است که خداوند را از یاد انسان می برد .

شیطان با وعده دروغ و خلاف در انسان غصه ایجاد می کند و می ترساند در حالی که هیچ ترسی وجود ندارد . آیا خداوند بنده ای را که آفریده مگر او را رها کرده است که جای نگرانی باشد ؟

بشر با همین مغز کوچکی که دارد اجازه نمی دهد چیزی را که دارد می سازد ضایع شود چطور خداوند اجازه می دهد چیزی هدر برود ؟

پس ما چه غصه و نگرانی و ترسی داریم ؟ تمام اشکال در آنجاست که خداوند را فراموش می کنیم .

هنر شیطان تاریکی ایجاد کردن است . یعنی نور الهی را با حجابی که ایجاد می کند اجازه دیدن را به ما نمی دهد و در تاریکی قرار می گیریم و آنوقت وهم ما را احاطه کرده و ترس بر ما مستولی می شود.

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها –43

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

هر وقت در کارهایتان با راه بندان مواجه شدید ، بدانید خدا راه بندان ایجاد کرده است و اگر بخواهید راه بندان بر طرف شود ، باید با او خلوت کنید و رابطه تان را با او اصلاح کنید . حضرت امیر (ع) می فرمایند : " من اصلح ما بینهُ و بین الله اصلح الله ما بینهُ و بین الناس : کسی که آنچه بین او و خداست را اصلاح کند ، خداوند هم آنچه بین او و مردم است را اصلاح می کند " .

شرح استاد : این مطلب را اینقدر باید به خود بباورانیم و اینقدر تلقین کنیم تا به این باور برسیم که :    " لا مؤثر الوجود الی الله / در عالم وجود جز خدای متعال هیچ صاحب اثری نیست " هیچ کسی در این عالم کاره ای نیست پس هر اتفاق و راه بندانی برای ما پیش می آید خداوند برایمان پیش آورده است.

بیخودی نباید خودمان را با این و آن مشغول کنیم چرا که از خدا غافلیم و خدا را نمی بینیم .

اینکه راه را خدا بسته است حتماً یک هدفی وجود دارد که قبلاً گفتیم غم ، پیغام دوست است که مدتهاست به ما سر نزده ای.

عزیزان من توجه کنید ! هر آنچه را که شما در این عالم پائین می بینید سایه عالم بالاست و همه گیرهایی را که در زندگی ظاهری ما پیش می آید سایه گیرهایی است که در عالم بالا برای ما پیش آمده است .

اگر من این نخی را که در دست دارم گره بزنم و آنرا جلوی چراغ بگیرم عکس این گره بر روی دیوار می افتد ، حالا اگر شما روی سایه این گره هر چه کشتی بگیرید نمی توانید این گره را باز کنید ، اگر می خواهید گره را باز کنید باید بیائید و گره روی نخ را باز کنید .

وقتی رابطه ما با خدا گره ایجاد کند سایه آن در رابطه ما با خلق گره ایجاد می کند .

حتماً یک ناسپاسی ، یک نافرمانی ، یک غفلتی ، یک بی ادبی و جسارتی و ... در برابر خدا انجام شده است که گره ای را ایجاد کرده و سایه اش باعث شده در این دنیا گرفتاری بوجود بیاورد و حالا تمام انرژی ات را صرف کشتی گرفتن با این گره کرده ای و خودت را اذیت و خسته کرده ای بدون اینکه نتیجه ای بگیری .

این کلید گره های زندگی ماست به شرط اینکه این گفته ها را باور کنید و متأسفانه ضعف ما در باورهای ماست . گفته ها را می شنویم ، قبول می کنیم و برای دیگران هم نقل می کنیم ولی خودمان به آنها باور نداریم و این مثل آن باغبانی است که زحماتی می کشد و میوه ها را پس از به ثمر رسیدن جعبه می کند و آنرا روانه بازار می کند ولی خودش حتی یکدانه از میوه ها استفاده نمی کند .

در هر صورت باید تلاش نمائیم که این گفته ها را به خودمان بباورانیم تا به یقین برسیم .

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها –42

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

بچه دبستانی که بودم ، روزی از کوچه عبور می کردم . بچه ها گویا لانه ی زنبورها را خراب کرده بودند و زنبورهای عصبانی در پی انتقام بودند که من از هم جا بی خبر را گیر آوردند و به سرم که برای مدرسه کاملاً موهایش را از ته زده بودم ، حمله کردند و تا توانستند نیش زدند . تا به خانه رسیدم ، از شدت سوزش جای نیش زنبورها ناله ام بلند شد و پدر و مادرم شروع کردند به نوازش من و مادرم هم مقداری شیره انگور جای نیش زنبورها مالید تا زهر آن را بیرون بکشد و سوزشش تمام شود . از شما چه پنهان ، اگر چه سوزش سرم ظاهراً مرا نارحت می کرد ، اما از یک طرف به خاطر اینکه چند روز از رفتن مدرسه معاف بودم و از طرف دیگر نوازش های شیرین و دلنشین پدر و مادرم ، ته دلم خوشحال بودم و برای اینکه پدر و مادرم بیشتر نوازشم کنند ، گاهی اوقات تصنعی آه و ناله ام را شدیدتر می کردم . خودمانیم رفقا ، ما با خدا و اولیائش همین کار را نمی کنیم ؟ آیا خیلی از این آه و ناله ها و نازها که برای خدا و ائمه (ع) می کنیم ، به خاطر لذتی نیست که از نوازش های آنها می بریم و از این طریق می خواهیم نوازش های آنها بیشتر شود ؟ البته خدا و اولیائش ناز کردن های بنده ها را هم خریدارند . در حالیکه اگر انصاف بدهیم ، ناز کردن به آنها می آید و ناز خریدن و نیاز کردن به ما .

شرح استاد : این بزرگوار از حادثه های کوچک چه نکته های بزرگی را از آن دریافت می کردند . برای ما که روزانه تعدادی از همین حادثه ها از جلوی چشمان را می گذرانیم و توجه نداریم که چه پیامهای بزرگ معرفتی را در خود دارند .

گاهی اوقات ما آه و ناله هایی برای خدا و اولیائش سر می دهیم که اینها واقعاً ناز کردن است . حالا چرا این کار را می کنیم ؟ چون نازمان خریدار دارد و خدا و اولیائش ناز ما را می خرند و ما هم چون نوازش های آنها را دوست داریم برای آنها ناز می کنیم . یاد گریه های سر سجاده نماز بیافتید که خیلی هایش ناز کردن است .

البته ناز کردن به خدا و اولیائش می آید چون ناز کردن به بزرگ و صاحب جمال می آید و در واقع آنها باید ناز کنند و ما ناز آنها را بخریم ، اما شما می ببینید آنها ناز که نمی کنند هیچی تازه ناز ما را هم می کشند .

انسان چقدر خجل می شود که گاهی اوقات ما به گونه ای رفتار می کنیم که نعوذبالله خداوند محتاج است و ما غنی ، و جالب اینکه خداوند هم این نازها را می خرد که به آن می گویند ادلال .

در دعای افتتاح می خوانیم : " ... مُدِلاًّ عَلَیْکَ فیما قَصَدْتُ فیهِ اِلَیْکَ / ... و تازه در مطلوب و مقصود خود با ناز و عشوه به درگاهت آیم "

شما ببینید کدام معشوق است که نازت را بخرد بلکه باید آنقدر نازش را بکشی تا تحویلت بگیرد . ولی معشوقی که محبوب تمام هستی است ناز می خرد بجای اینکه ناز بفروشد .