حکمت متعالی

فرمایشات عرشی مرحوم دولابی که توسط استاد معظم جناب آقای مهدی طیب شرح گردیده است

حکمت متعالی

فرمایشات عرشی مرحوم دولابی که توسط استاد معظم جناب آقای مهدی طیب شرح گردیده است

خود را مهمان خدا دیدن – 1

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

  • ما در دنیا و آخرت مهمان خدا هستیم . آداب مهمانی را باید رعایت کرد . باید در بدو ورود صاحبخانه را ملاقات کرد ، بعد هر جا که گفت بنشین ، نشست و هر چه پذیرایی کرد ، بهره برد و به صاحبخانه فرمان نداد و جز آنچه آماده کرده ، نخواست و دل به وسایل و منزل صاحبخانه نبست و آرزوی مالکیت آنها را نکرد .

شرح استاد : در مباحث قبلی روشن شد که فاعلی جزء حضرت حق نیست ، روشن شد که روزی دهنده و رزاقی جز خداوند متعال نیست ، فعل عبد در روزی او تأثیری ندارد ، رزاق، خداوند متعال است و رزق خلایق را خداوند متعال عطا می کند . همه بر خوان روزی خداوند متعال مهمان هستند .

همه مهمان خدا هستیم چه در بُعد نیازهای جسمانی و مادی و نفسانی خودمان و چه در بُعد نیازهای روحی . آنچه نصیب ما می شود خداوند متعال آن را عطا می کند . لقمه غذایی که می خوریم و جرعه آبی که می نوشیم ، همسر و فرزندی که نصیب ما می شود ، خانه و کاشانه ای که در اختیار ما قرار می گیرد ، ارزاق روحی ما هم مانند محبت و معرفت ، کمالات روحی و اخلاقی ، اینها همه عطایای خداوند متعال است .

خداوند متعال میزبان ماست و ما مهمان او . همانگونه که ما در رزق ظاهری کاره ای نبودیم در رزق باطنی هم کاره ای نیستیم . گمان نکنیم اگر نعمت معرفت و محبت خوبان خدا نصیب ما شده ثمره ی تلاش و زحمات ما بوده است . گفت :

ما نبودیم و تقاضامان نبود                              لطف تو ناگفته ما می شنود

ما کجا بودیم که بتوانیم حتی تقاضایی بکنیم و گدایی کرده باشیم و اظهار نیازی کرده باشیم . خداوند متعال بدون اظهار نیازی از جانب عبد، به او عطا کرده است . همانگونه که وجود ظاهری به ما عطا شد بدون اینکه مایی وجود داشته باشد . نعمت معرفت به خداوند متعال ، معرفت به اولیاء خدا ، محبت خدا و اولیاء خدا هم همینگونه بود . من و شما چه زحمتی کشیدیم و چه تقلایی کردیم که این دردانه گوهر هستی نصبب ما شده است . این عشق و ارادتی که نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت (ع) نصیب ما شده واقعاً ما چه کاری را برای بدست آوردن آن انجام داده ایم ؟

در یک خانواده شیعی مذهب و علاقه مند به اهل بیت (ع) چشم باز کردیم و بی هیچ زحمتی این نعمت نصیب ما شد و قبلاً این را اشاره کردیم که ما قدر این نعمت را نمی دانیم . نعمت وقتی از دست می رود تا حدودی شناخته می شود و اگر یک لحظه تصور کنیم اگر خدای ناکرده ما در یک محیط دیگری مانند یک خانواده وهابی و یا نصابی و یا یک خانواده مادی گرا و یا کافر و زندیق و ملحد متولد شده بودیم ، حالا چه راه طولانی را باید می پیمودیم تا به این نقطه ای که الآن هستیم برسیم ؟

آیا ما زحمتی کشیدیم برای اینکه به این نقطه برسیم ؟  این هدیه و موهبت بزرگ الهی بود .

آنچه از معرفت و محبت نصیب ما شده است عطای بی منت خداوند متعال است .

پس در جنبه های معنوی و اخروی هم میهمان خدا هستیم . حالا آخرت را به دو معنا می شود گرفت : یک معنا ، معنای باطن است . چون در تعریف ادبیات قرآن ، آخرت نقطه مقابل ظاهر این دنیا قرار گرفته  است  .

" یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُون‏ (روم/7) آنها تنها ظاهرى از زندگى دنیا مى‏دانند و از آخرت غافلند "

نقطه مقابل ظاهر ، باطن است . با همین آیه می شود فهمید که باطن این عالم ، آخرت است .

مُلک این عالم ، دنیاست و ملکوت آن آخرت است .

پس هر چه در جنبه های ظاهری زندگی ما هست ، دنیای ماست و هر چه در جنبه های باطنی ما هست آخرت ماست . لذا به یک تعیبر اینطور می شود گفت که ما در ظاهر و باطن میهمان خدا هستیم. در ظاهر نیازهای جسمانی و نفسانی و در باطن نیازهای عقلانی و روحانی و معنوی را خداوند متعال تأمین می کند . پس همه خلق میهمان خداوند متعال هستند .

دقت کنید زمانی که قرار است برایتان مهمان بیاید از چند روز پیش به فکر تهیه و تدارک غذا و محل آسایش میهمان هستید و در این همه زحماتی که شما می کشید میهمان شریک این زحمات نیست ، و او فقط در زمان میهمانی می آید ، می نشیند و مفت از همه دستآورد زحمات شما بهره و لذت می برد . البته در این مهمانی ادب حکم می کند که میهمان هم آداب مهمانی را مراعات کند . زشت است که میزبان این همه تدارک برای میهمان ببیند و میهمان خلاف ادب و انصاف با میزبان رفتار کند .

آداب میهمانی رفتن و دستوراتی که در دین گفته شده  عیناً برای میهمان با خدا بودن هم لازم الرعایه است .

اولین آدابی که باید میهمان رعایت کند این است که در بدو ورود دیداری با صاحبخانه انجام دهد و با اذن او وارد منزل شود . یک سلام و علیکی و روبوسی و بعد وارد میهمان خانه میزبان بشود .

حالا ما که می خواهیم سر سفره ارزاق مادی و معنوی خداوند متعال بنشینیم آیا می توان بی اعتنا به کسی که همه چیز را برای ما فراهم نموده و بی اذن او شروع به استفاده کرد ؟

البته انشاءالله به این یاد کردن صاحب سفره بسنده نکنیم و با همت بلند به دیدار صاحبخانه نائل بشویم .  البته این موارد چیزهایی نیست که با تقلید و تصنعی بتوان به آن دست یافت بلکه باید حال انسان به گونه ای بشود که بتواند به دیدار صاحبخانه برسد .

ادب دیگر در مهمانی این است که انسان باید تسلیم صاحبخانه باشد ، مهمان نظریه و سلیقه ای در مهمانی از خودش ندارد ، اگر صاحبخانه تعارف کرد که بفرمائید داخل این اتاق و یا تعارف کرد به مواد خوردنی ، خوب انسان استفاده می کند و گرنه این خلاف مهمانی است که انسان بگوید من از این میوه خوشم نمی آید و فلان میوه را می خواهم .

پس وقتی ما در این عالم مهمان خدای متعال هستیم ، هر جا به ما گفت بنشین ، بنشینیم و در آن جا راحت بنشینیم ، نه اینکه با دلخوری بنشینیم و غرغر کنیم که این جا حق ما نبود که بنشینیم و ما باید فلان جا می نشستیم و هر طور که خدای متعال از ما پذیرائی کرد حتی اگر به نان خشکی باشد ، همان را پذیرا باشیم . خداوند متعال هر چه را روزی ما کرد ، چه ارزاق مادی و چه ارزاق معنوی ، ما پذیرای رزق باشیم و از خودمان نظریه ندهیم .

این خیلی زشت است که مهمان به صاحبخانه فرمان بدهد که فلان چیز را برایم بپز و یا فلان چیز را برایم بیاور ، من فلان میوه را دوست دارم چرا آنرا نیاورده ای ؟ چیزی که سر سفره نیست را انسان نباید بخواهد .

ما عادت کرده ایم و خیلی فرمان به خدا می دهیم . البته ظاهر قضیه این است که خدای متعال فرمانروا است و ما فرمان بر ، اما اینقدر خداوند با ما مدارا کرده است که گویا ما فرمانروا و خداوند فرمان بر است . درست دقت کنید از صبح تا شب یک بند داریم به خدا فرمان می دهیم . حتی در باب دعا هم باید ادب را رعایت کرد و به خداوند عرضه داشت که خدایا ما با این عقل کوچک خودمان گمان می کنیم که فلان چیز به خیر و مصلحت ماست ، خدایا اگر خیر و مصلحت ما را در آن می بینی آن چیز را به ما عطا کن و اگر خیر ما را در آن نمی دانی به ما عطا نکن و به ما روحیه ای بده که بدون آن چیز بتوانیم آرام و باوقار باشیم .

الهی ، یا خواسته ام را بده یا خواستنم را بگیر .

پس در دعا هم باید به گونه ای باشد که حالت فرمان دادن و دستور دادن نداشته باشد که این خلاف ادب است . که اگر این گونه باشد و یکطرفه انسان چیزی بخواهد چه بسا که آن چیز به مصلحت ما نباشد و ما دلخور شویم و بین ما و خدا کدورت بوجود بیاید . سعی کنیم همان چیزی را که خداوند به ما عطا کرده را شکرش را بجا بیاوریم .

" ... لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُم‏ ... (ابراهیم/7) ... اگر سپاسگزارى کنید، حتما افزونتان دهم‏ ... "

حقیقت شکر و سپاسگزاری و تشکر همان خوشنودی و خرسندی قلبی از عطایای خداست حتی اگر آنرا به زبان نیاوریم . حالا اگر به زبان، شکر بگوئیم ولی وقتی چهره امان افسرده و پژمرده باشد ، آن تشکر هم ارزشی ندارد .

آن نعمت هایی که خداوند برایمان مقرر کرده را درست استفاده کرده و بهره ببریم ، باید شاکر باشیم و ارزشمندی نعمت ها را درک کنیم و این را بدانیم که این چیز ارزشمند را خداوند متعال عنایت کرده که اگر شاکر بودی ، خداوند متعال آنوقت فزونی می دهد چه ارزاق مادی را و چه ارزاق معنوی را.

ادب دیگر این است که وقتی انسان به میهمانی می رود خبر دارد که میهمان است و صاحبخانه نیست و میهمان دل به وسائل منزل صاحبخانه نمی بندد . چون این وسائل را اگر چیده اند برای این است که میهمان در این چند ساعتی که آنجاست آنها را نگاه کند و لذت ببرد ، وقتی میهمانی تمام شد که نمی تواند آنها را با خودش از منزل صاحبخانه بیرون ببرد . حالا اگر دل ببندد ، اولاً آن وسائل که مال صاحبخانه است و متعلق به میهمان نیست و ثانیاً از آن وسائل به میهمان هم داده نمی شود ، لذا وقتی میخواهد از منزل صاحبخانه بیرون برود این بیرون رفتن برایش زجر آور و سخت است .

خداوند متعال ما را در این دنیا میهمان کرده و امکانات این عالم را که برای ما تدارک دیده است ، اینها همه تزئینات سالن پذیرائی است ، اینها را برای ما چیده است تا ما لذت آنها را ببریم ولی دل به آنها نبندیم که اگر دل بستیم آنوقت زمانی که باید این دنیا را ترک کنیم چون نمی توانیم از وسائل این دنیا با خود ببریم دیگر بیرون رفتن از این میهمان خانه برایمان خیلی سخت می شود .

اینها آداب میهمانی رفتن در محضر خداوند متعال است .

مبحث قناعت – 14

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

  • وقتی به خانه ی فقیرتر از خودت می روی و مهمان می شوی ، از خدا شاکر می شوی . وقتی به خانه ی غنی تر از خودت می روی و مهمان می شوی ، یا خدای ناکرده خودت خُلقت تنگ می شود و از خدا دلگیر می شوی و یا زنت به تو می گوید تو اصلاً به فکر زندگی ما نیستی ، اصلاً تو عرضه نداری . در نتیجه رابطه ی بین شما به هم میخورد . پس مصلحت در این است که در امور دنیوی با پائین تر ازخودت بنشینی .

شرح استاد : این هم یک دستورالعمل بسیار زیبا برای یک زندگی خوب .

در زندگی دنیوی و مادی سعی کن با پائین تر از خودت بشینی . وقتی شما به خانه کسی می روید و می بینید که در خانه خودتان قالی افتاده ولی در خانه آن شخص زیلو افتاده ، غذای خودت پلو خورشت است ولی غذای آن شخص نان و سیب زمینی پخته است . حالا وقتی شما به خانه آن شخص می روید البته در شئونات دنیوی، اولاً آن شخص کیف می کند که شما به او اعتنا کرده اید که به منزلش رفته اید و سرافراز می شود و او را زنده کرده اید . این همانند  این است که مثلاً یک رئیس جمهوری به منزل فقیری برود ، ببینید آن آدم فقیر چه احساسی دارد و زنده و شاداب می شود.

البته ، بروید با آن شخص فقیر هم سفره بشوید ولی کمکی نکنید و عزتش را حفظ کنید ، اگر هم خواستید کمکی بکنید بگذارید برای یک وقت دیگر ، در زمانی که همسفره هستید این کار را نکنید . مهمانش بشوید ولی تحقیرش نکنید . آنوقت خودتان کیف می کنید و می بینید که آن چیزی را که خداوند به شما عنایت کرده خیلی بیشتر از این است که آن شخص فقیر دارد . شما شاد و خرسند می شوید به عطای خداوند متعال . شما داده های خداوند را در زندگی خودتان می بینید .

در جنبه های مادی راه فقط همین است .

حالا اگر با یک اعیان و اشراف آنچنانی نشستی ، آنوقت ضرر می کنی . وقتی نگاهت به در و دیوار و قالی و زینت آلات خودش و دکوراسیون زندگیش افتاد ، وقتی نگاهت به سفره غذایش افتاد که چند نوع غذای رنگانگ در آن بود ، آنوقت اگر در درون انسانی ضعیف باشی خُلقت تنگ می شود که خدایا ببین به اینها داده ای به ما ندادی و خدابا از سر لطف با ما رفتار نکردی . حالا اگر انسان ضعیفی نباشی و بروی سر سفره همان آدم غنی هم بنشینی و خُلقت هم تنگ نشود ، اما همه اعضای خانواده ات که مثل خودت نیستند و ممکن است اعضای خانواده ات نتوانند این قضیه را هضم کنند و آنوقت آنها به تو فشار می آورند که تو به فکر زندگی ما نیستی و ببین آنها را که چه زندگی اشرافی دارند و ما در چه وضعیتی زندگی می کنیم ، چون تو آدم بی عرضه ای هستی و دست و پا نداری که حالا دیگر زندگیتان تلخ می شود .

راه زندگی شیرین این است که انسان در جنبه های مادی با پائین تر از خودش بنشیند .

در جنبه های معنوی گفته اند که با بالاتر از خودت بنشین . وقتی انسان در کنار انسان بزرگی قرار گرفت آنوقت آرزو می کنی مقامات بلند او را و طالب می شوی نیل به آن کمالات را و انگیزه تلاش در مسیر عبودیت و بندگی در شما ایجاد می شود .

وقتی با انسان ثروتمند بنشینی آنوقت حرص دنیا و طلب دنیا و فریفتگی دنیا در وجودت می آید ، و وقتی با آدم اهل معنا بنشینی ، انگیزه عبادت و بندگی و خودسازی و تزکیه نفس و تعالی روح پیدا کردن در انسان بوجود می آید .

مبحث قناعت – 13

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

  • پیامبر (ص) به خداوند عرض کرد " اللهم اجعلنی من المساکین " : خدایا مرا از مسکینان قرار ده . چون بر خلاف فقیر که هیچ ندارد ، مسکین یک شب دارد و یک شب ندارد . یعنی یک شب عطا کن تا با اغنیا شاکر باشم و یک شب مده تا با فقرا صابر باشم .

شرح استاد : این جمله بسیار لطیفی است که انسان هم بتواند طعم شکر اغنیا را بچشد و هم طعم صبر فقیران را . پیامبر این دعا را فرمودند تا هر دو کمال را بدست بیاورند .

البته خداوند هم بدون دعا با مؤمنین همین کار را می کند . در زندگی خودتان دقت کنید ، یک شب موفقیتی بدست آورده اید و یک شب شکستی اتفاق افتاده است . یک امتحان خوب داده ای و نمره خوبی گرفته ای در حال خوشحالی هستی و در امتحان بعدی از واحدت افتاده ای .

منتها باید بتوانیم در آن موقعیت هایی که قرار می گیریم درست عمل کنیم . یعنی وقتی نعمتی عنایت شد شاکر باشیم ، باید بدانیم این هنر ما نبوده اگر در امتحان نمره خوبی گرفته ایم و این فقط لطف خداوند بوده است و بجای اینکه مغرور بشویم باید شاکر باشیم . حالا اگر محرومیتی ایجاد شد ، اینجا باید صابر باشم و توجه به این نکته بکنیم که حتماً خیری و مصلحتی در این محرومیت وجود داشته است، حتماً در دل این "عُسر(سختی)" یک " یُسری (آرامشی )" نهفته است و اعتماد کنیم به خداوند متعال که آنوقت دیگر صابر هستیم . آنوقت است که انسان دارای دو کمال شاکر و صابر خواهد شد .

همه ما مسکین هستیم و انشاءالله همانگونه که پیامبر(ص) دوست داشتند ما بتوانیم عمل بکنیم .

مبحث قناعت – 12

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

  • طمع باعث می شود که هر چه را به فرد می دهند ، نبیند و به خاطر چیزهایی که میخواهد و چون برای او ضرر دارد به او نمی دهند ، دائم اخمش درهم باشد .

شرح استاد : این مطالب راز شاد زیستن است . مخصوصاً در این چند ساله که مد شده و کتابهای روانشناسی جدید را چاپ کردند و برایشان کلاس گذاشتند و تدریس کردند . وقتی انسان کل این کتابها را که مطالعه می کند ملاحظه می کند تمام اینها یک نکته بسیار کوچکی از روایات است .

البته ما قدر عطاهایی که به ما شده است را نداریم و همانطور که این کتابهای روانشناسی را با دقت مطالعه می کنیم نرفته ایم بنشینیم یک روایات حضرت امام صادق (ع) را با همان اشتیاق مطالعه کنیم.

اگر کسی بخواهد در این دنیا کیف بکند راهی به جز پیروی از سخنان اهل بیت (ع) وجود ندارد .

  • خلوت کردن با خدا به این معنی است که به فکر گذشته و آینده ات نباشی . قم فاغنم افرصة بین العدمین : بر خیز و فرصت بین دو عدم (گذشته و آینده) را غنیمت بشمار .

شرح استاد : این مطالب اشاره به یک شعری است که در دیوان منصوب به حضرت علی (ع) آمده است که می فرماید : آنچه که گذشت که گذشت ، آن چیزی هم که قرار است در آینده بوجود بیاد که الآن وجود ندارد ، پس برخیزو فرصت بین گذشته و آینده را غنیمت بشمار .

موجودی ما همین لحظه است .

گذشته اگر گرسنه بودیم ، طی شد ، اگر سیر هم بودیم ، باز هم طی شد . آینده هم که برایش تضمینی نیست . پس حال را که نقد است صرف مسائل نیست و نابود شده نکنیم . نقد ما و سرمایه ما همین لحظه است . گفت : دم غنیمت شمار ای دوست .

و عارفان بر همین مبنا همین لحظه را غنیمت می شمارند و بهترین استفاده را می برند .

لذا کسی که الآنش را صرف گذشته خود می کند در اصل حالش را هم مانند گذشته اش دارد نابود می کند . اگر در گذشته کار خطایی کرده ای بجای غصه خوردن برای معصیت های گذشته با یک استغفار آنرا رها کن و حال را سعی کن آنطور که مورد رضایت خداوند است رفتار کنی و سرمایه نقدی خودتان که همان الآن می باشد را هدر ندهید . در مورد آینده هم همینطور است که نباید حال را فدای هوس و آمال و آرزو و خیالات دور و دراز کرد .

انسان اگر بخواهد خودش را پیدا کند فقط راهش همین است که گذشته و آینده را رها کند که این همان رسیدن به معرفت النفس است . با این روش انسان از حسرت و غم و غصه و اضطراب و استرس نجات پیدا می کند . غم و غصه مربوط به گذشته و اضطراب و استرس مربوط به آینده است .

وقتی در حال زندگی کردی آنوقت فرصت می کنی که خوبان خدا را ببینی .

مبحث قناعت – 11

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

  • علی (ع) فرمود : ان اخوف ما اخاف علیکم اثنان : اتباع الهوی و طول الامل فاما اتباع الهوی فیصد عن الحق و اما طول الامل فینسی الاخره . همانا بیشترین چیزی که از آن بر شما می ترسم ، دو چیز است : پیروی هوای نفس و درازی آرزو . اما پیروی هوای نفس ، از راه حق باز میدارد و اما آرزوی دراز ، آخرت را به فراموشی می سپارد .

شرح استاد : ظاهراً این حدیث از خود پیامبر (ص) روایت شده است . حضرت از دشمن و بیماری و فقر و ... برای ما نمی ترسند ولی می فرمایند: از بیشترین چیزی که برای امت می ترسم این دو بلاست . یکی پیرو هوای نفس شدن و دیگری آرزوهای دور و دراز دنیوی در سر پروراندن  .

همه ناراحتی های زندگی دنیوی ما هم مربوط به این دو بلاست . آرزوهای بر نیامده ، زندگی را بر ما تلخ کرده و آرزوهای دراز باعث حمالیهای مفت برای این دنیا وادار کرده است . بخاطر آرزوهای دور و دراز به یاد آخرت نیستیم و چنان ظاهر دنیا ما را مشغول به خودش کرده که یاد جنبه های معنوی نیستیم .

آرزوهای دور و دراز باعث شده ما باطن این دنیا را فراموش کنیم و همه تلاشمان برای رفع نیاز ظاهری خودمان شده است  .

پیروی از هوای نفس، انسان را از رفتن به راه حق باز میدارد . چون نفس و هوای نفس چیزی زا می گوید و حق چیز دیگری است .

  • انسانی که طول امل و آرزوی دراز زیاد دارد ، هر چه را خداوند به او داده و می دهد ، اصلاً نمی بیند ، چون حواسش جای دیگر است و به نداده هاست .

شرح استاد : کسی که دارای آرزوهای بلند دنیایی است عنایات خداوند نسبت به خودش را نمی بیند . حتی اگر به دنبال آرزوهای معنوی بلند هم که باشد باز هم همینطور است و در این دنیایی که عده ای بدنبال معصیت و گناه و حرام خواری و لهو و لعب و آلودگی های فکری هستند این انسان نمی بیند که خداوند او را به مانند گلی خوشبو از این جماعت جدا کرده است .

البته آرزو غیر از هدفمندی است . مؤمن هدفمند زندگی می کند . مؤمن از این شاخه به آن شاخه پریدن و از بیهودگی منزه است . مؤمن تمام زندگیش برنامه ریزی است برای نیل به آن هدف .

این غیر از فضای تخیلات و در آرزوهای رویایی به سر بردن است .

قرآن کریم می فرماید : " وَ ابْتَغِ فیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَة َ وَ لا تَنْسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنْیا ... (قصص/77) در آنچه خدا به تو ارزانى داشته، بکوش تا ثواب و سعادت آخرت را تحصیل کنى‏  و بهره‏ات را از دنیا فراموش مکن‏ ... "

اینکه همت بلند دار که مردان روزگار از همت بلند به جایی رسیده اند ، این درست است . انسان باید همتش را بالا و بلند قرار دهد . ما وظیفه امان حرکت است به سمت مقصدی و آن مقصد الی الله منتها و الیه راجعون می باشد .

مبحث قناعت – 10

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

  • دندان طمع دنیا را بکن . حتی اگر دیدی هر چه سعی می کنی ، نماز و عباداتت هم درست نمی شود ، دندان طمع آخرت را هم بکن . طمع فقط به خدا خوب است .

شرح استاد : ارزاق معنوی هم مانند ارزاق مادی هستند . اگر به همان چیزی را که خداوند از ارزاق معنوی به تو عطا کرده است قانع شدی ، آنوقت خداوند سطوح عالی تر را روزی تو خواهد کرد . اما وقتی به نماز و روزه ات طمعانه نگاه می کنی بهره زیادی نمی بری .

  • توقع صفت خوبی نیست . اصلاً از هیچ کس حتی خدا و پیامبر (ص) و امام (ع) هم نباید توقع داشت . چون متوقع ، منتظر است آن چیزی را که می خواهد ، به او بدهند و قدر آن چیزهایی را که به او داده اند ، نمی داند و شاکر نیست . متوقع احسان صاحبخانه را نمی بیند ، فقط به دنبال خواسته ی خودش است و حواسش آنجاست . اما امید خوب است ، یعنی به کرم و رحمت حق امیدوار است ، چه به او بدهند یا ندهند . اگر هم ندادند ، گله ای ندارد . رفقا نباید از همدیگر توقع داشته باشند .

شرح استاد : طمع یعنی چشم زیاده خواهی به دارائی های کسی را داشتن می گویند . اما توقع یک نوع طلبکاری است که اگر آن خواسته برآورده نشود باعث کدورت و دعوا می شود . توقع خیلی چیز بدی است .

توقع از خدا هم خوب نیست مخصوصاً طوری دعا نکنیم که بعداً با خدا دعوایمان بشود . بنده دیده ام شخصی حاجتی دارد و برای نیل به آن حاجتش دعا می کند . حالا خداوند می داند آن چیزی را که آن شخص هوس کرده به مصلحت او نیست و چون خداوند این بنده اش را دوست می دارد حاجتش را برآورده نمی کند ، اما آن شخص متوقع است و به خداوند می گوید خدایا دعا کردم باید بدهی و همین اصرار و لجاجت باعث می شود که میانه آن بنده با خدا خراب می شود .

خداوند دعا را مقرر فرمود تا ارتباط بین خودش و بندگاش برقرار شود و به بهانه حاجت نزد قاضی الحاجات برویم نه اینکه برای همین حاجت رابطه امان با خدا تیره بشود . لذا در دعا هم باید مؤدب بود.

انسان باید در دعا ، حاجات خود را بخواهد اما باید به خدا بگوید من با این عقل کوچک بشری خودم گمان می کنم که این چیز به سود من است و اگر تو این چیز را به سود من می دانی آنرا به من عطا کن و اگر به سود من نمی دانی به من صبری عنایت کن که بدون آن چیز بتوانم آرام و راحت باشم .

این را بدانیم که درخواست کردن غیر از طلبکار بودن است .

الهی یا خواسته ام را بده  یا خواستنم را بگیر

انسان متوقع چشمش به نداده هاست و داده هایش را نمی بیند . وقتی شما سر سفره نگاهتان به غذای یک مهمان دیگه هست که اولاً آن غذای شما نیست و ثانیاً غذا را به شما هم نمی دهند و از آنطرف آن غذایی هم که جلوی شماست آنرا هم نمی بینید. در نتیجه از دو طرف ضرر می کنید .

چشم دوخته ای به یک چیزی که برایتان ضرر دارد و چون ضرر داشته ، خداوند آنرا به تو نداده و یکبند هم با لجاجت خواسته ات را می گویی که چون خواسته مرا ندادی با تو کاری ندارم و کارت با خدا به قهر می رسد . از طرف دیگر آن نعمتهایی که خداوند به تو عنایت کرده است را نمی بینی که از آنها استفاده بکنی و لذت آنها را ببری . چون تمام نگاهت به دیگران است که چه نعمتهایی خداوند برایشان مقرر کرده است .

انسان از هیچ کسی نباید متوقع باشد و وقتی متوقع نبودی با همه راحت می توانی زندگی کنی .