حکمت متعالی

فرمایشات عرشی مرحوم دولابی که توسط استاد معظم جناب آقای مهدی طیب شرح گردیده است

حکمت متعالی

فرمایشات عرشی مرحوم دولابی که توسط استاد معظم جناب آقای مهدی طیب شرح گردیده است

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها –31

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

افضل عبادات صوم و صمت است : اول العبادة الصمت و الصوم . افضل العبادة الصبر و الصمت و الانتظار الفرج . یعنی هیچ چیز نخور ، دم هم نزن . مؤمن یک عمر روزه است و دم هم بر نمی آورد .

شرح استاد : در جلسه قبل توضیح دادیم که صوم و صمت یعنی روزه و سکوت .

پنج چیز است که خیلی مؤثر است در سیر و سلوک سالک :

صمت و جوع و سهر و خلوت و ذکری به مدام        نا تمامان این جهان را کند این پنج تمام

صمت یعنی اینکه انسان وراج نباشد و کم حرف بزند .

جوع یعنی گرسنگی و روزه بگیرد و پرخوری نکند .

سهر یعنی بیداری در دل شب و شب زنده داری .

خلوت یعنی همه اش قاطی جامعه نباشد .

و ذکری به مدام که این پنج چیز انسان را به کمال می رساند .

هر چند اینها مراتب ظاهری است و فقط خدا می داند که این سکوت تا چه اندازه می تواند عمیق تر باشد .

یک مرتبه این زبان انسان است که حرف نمی زند ، یک وقتی انسان در دل خودش با خودش حرف نمی زند که گاهاً پیش می آید ما در زبان ساکتیم ولی در دل خودمان و در فکر و اندیشه امان گله گذار هستیم . اینقدر لایه های زیادی در وجود ما هست که همه این لایه ها باید یکی یکی ساکت شوند .

" وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُون‏ (اعراف/204) چون قرآن خوانده شود گوش کنید و ساکت باشید شاید مشمول رحمت او واقع شوید "

اینکه می فرماید گوش کنید دلیل آن است که ساکت باشید انشاءالله بتوانید از سکوت به برکات آن دست پیدا کنید .

در صوم هم همینطور است ، گاهی انسان از خوردن دوری می کند ولی گاهی لایه های عمیق انسان از خوردن خودداری می کند .

کسی که می خواهد وارد وادی عبادت بشود اولش این است که باید اهل صوم و صمت باشد .

افضل عبادات یکی صبر است ، یکی صمت است یعنی سکوت کند و یکی هم انتظار فرج است که یک بخش آن انتظار عمومی است که همان ظهور حضرت بقیة الله العظم (عج) است و بخش دیگرش فرج انفرادی شخصی است که باید خودتان به فرج برسید و غیبت درونی اتان ختم بشود و ظهور باطنی شما اتفاق بیافتد و بتوانید حجت باطن را ملاقات کنید .

روزه نخوردن مطلق نیست . روزه نخوردن از طلوع فجر تا اذان مغرب است . معنای روزه این است که از خواسته های دنیوی در حد نیازتان استفاده کنید و زیاده روی نکنید . پیامبر (ص) فرمودند : از بیشترین چیزی که برای امتم می ترسم یکی پیروی از هوا و هوس و دوم آرزوهای دور و دراز دنیوی است .

پس مؤمن یک عمر روزه است و دم هم بر نمی آورد . با همه سختی ها و گرفتاریهایی که می آید چیزی اظهار نمی کند .

" ... یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّف‏ ... (بقره/273) ... مؤمنینی که از رفتن ناتوانند، ناآشنایان بى‏نیازشان مى‏پندارند ... "

یا در ضرب المثل هست که : طرف صورت خودش را با صیلی سرخ می کند . چرا این کار را می کند ؟ چون می خواهد آبروی خدا و اولیاء خدا را حفظ کند . هر کس او را می بیند می گوید چقدر وضعش خوب است و صورتش گلی است ولی نمی دانند که با صیلی صورتش را سرخ کرده است .

-----------------------------------------------------

در روایت نبوی وارد شده است که بهترین عبادت دو چیز است : صوم و صمت . یعنی خواسته و نظریه ای از خود نداشته باشی و هر تقدیری خداوند برای تو پیش آورده و بریده ، راضی باشی و گله و شکایتی هم اصلاً نداشته باشی و سکوت نمایی .

شرح استاد : اگر می خواهید به برترین عبادتها دست پیدا کنید در همین دو چیز است : صوم و صمت.

اگر می خواهید از راه عبادت به کمال و به یقین برسید باید که :

" وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقین‏ (حجر/99) و تا زمان مرگ پرستش کننده پروردگارت باش‏ "

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها –30

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

امیرالمؤمنین (ع) فرمودند : ثلاثة من کنوز الجنة کتمان الصدقة و کتمان المصیبة و کتمان المرض : سه چیز از گنج های ایمان است : اول صدقه دادن پنهانی در راه خدا ، دوم مصیبتی که رو کند و به کس نگویی ( الا به انیس ) ، سوم پوشاندن مرض و بیماری . هر چه مصیبت را بپوشانی ، گنجت بزرگ تر می شود . بزرگ ترین عبادات صوم است و صمت .

شرح استاد : صدقه لازم نیست فقط پول باشد . گاهی عفو یک کسی که به شما ظلمی کرده می تواند صدقه باشد . صدقه صورتهای متنوعی دارد . گاهی یک محبت و توجه به کسی صدقه است . گاهی یک علم و معرفتی که به کسی عطا می کنید صدقه است ولی صدقه پولی باید باشد .

مرحوم دولابی می فرمودند اولین جهاد ، جهاد مالی است بعد جهاد با انفس است . جهاد انفس جهاد اکبر است . جهاد انفس مبارزه با منیت است اما آن جهادی که در جبهه ای با دشمن مقابله می کنید و بدنتان زخمی می شود یا کشته می شوید با جهاد انفس فرق دارد . ایشان می فرمودند نکند جهاد با مال نکرده آمده اید و در این جلسه نشسته اید ، هیچی گیرتان نمی آید چون شرط اول جهاد با مال است . اول باید بتوانید از مالتان بگذرید بعد از چیزهای دیگری می توانی بگذری ، چون وقتی که شما هنوز به یک مبلغ ناچیزی چسبیده ای چطور می توانی از عالم کثرت کنده شوی و به سمت حقیقت توحید بروی .

انسانهایی هستند که با کوچکترین مصیبتی شروع به گله کردن می کنند که حقیقت این گله ، گله کردن از خود خداست ، گفت :

لاف عشق و گله از یار                                     زهی لاف گزاف

که دم از عشق خداوندی می زنی و گله از خدا می کنی !

پس باید کتمان مصیبت کرد . اگر مشکل و گرفتاری و بیماری و فقری پیش آمده ، انسان نباید دم برآورد و به کسی ابراز نکند . حالا اگر دیگر عرصه به او تنگ شد می تواند به انیسش بگوید ، آنهم محرمانه و خصوصی .

هر چه مصیبت را بپوشانی عطاهایت بیشتر است چون این مصیبت می آید تا ظرف وجودی ما را بزرگتر کند . خداوند یک عطای بزرگی را برای ما در نظر گرفته که ظرفیت وجود ما در حال حاضر گنجایش آن عطا را ندارد که خداوند باید از دادن آن عطا صرف نظر کند یا باید ظرف وجودی ما را بزرگتر کند . ظرف وجودی ما بزرگ نمی شود مگر در دل ابتلائات . حالا این ابتلائات چه زمانی ظرف وجودی ما را بزرگتر می کند ؟ وقتی که دم بر نیاوریم . مثل زمانی که بادکنکی را دارند باد می کنند . این بادکنک چه زمانی باد می شود ؟ وقتی که سوراخ نداشته باشد . حالا شما وقتی نزد هر کسی می روی و سفره دلت را باز می کنی و درد دل می کنی و مرتب از خداوند و خوبان خدا شکایت داری در واقع بادکنکت سوراخ دارد . در حالی که باید بگذاری این ابتلاء در وجودت بیاید و درش را ببنددی و آنرا ابراز نکن تا ظرف وجودت بزرگ بشود تا آن عطایی را که خداوند برایت در نظر گرفته جا داشته باشی تا تحویل بگیری والا ظرف وجودت جا نداره و تا زمانی که بزرگ نشوی این بلا ادامه دارد .

این یک راز است که اگر در نزد این و آن بروی و از بلا بگویی گرفتاریها گشوده نمی شود چون قرار است بادکنک وجودت بزرگ شود و اگر بخواهی که دیگر این بادکنک را باد نکنند باید سوراخ بادکنکت را ببندی . این بلا آمده تا یک سازندگی خاصی را در ما ایجاد کند و وقتی آن سازندگی ایجاد شد دیگر لازم نیست آن بلا ادامه پیدا کند و خداوند آنرا برطرف می کند و اگر انسان اظهار نکند مصائب را ، سختی ها ، محرومیت ها را ، همین ظرف وجودی انسان را بزرگ می کند در نتیجه عطاهایش و بهشتش بزرگ تر می شود .

اقیانوس رحمت خدا بی انتهاست و آنی که نصیب شما می شود به تناسب ظرف شماست .

از آنطرف که بخلی نیست ، محدویت مربوط به این طرف است .

صوم یعنی امساک کردن و صمت یعنی سکوت کردن .

صوم یعنی محرومیت و صمت یعنی دم بر نیاوردن بر آن محرومیت .

وقتی روزه می گیری نه میخوری و نه می آشامی ، پس روزه یک نوع محرومیت است .

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها –29

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

هیچ ابتلائی ، چه دنیایی و چه آخرتی ، به مؤمنی نمی رسد ، الا ضامنش خداست و خدا جبران می کند .

اگر کسی نقص یا ابتلاء و کمبودی در زندگی دارد ، خداوند متعال حتماً از راه دیگر جبران می کند . در سابق مثلاً اگر کسی زلف نداشت و کچل بود ، در عوض صدای خوبی داشت ، به طوری که بیست نفر زلف دار اطراف او بودند .

افراد معدودی که خدا برای عبرت گرفتن دیگران ، از بعضی نعمت های ظاهری محروم کرده است ، در عوض چند چیز قیمتی مخفی در وجودشان به آنها داده است که دیگران از آن خبر ندارند .

شرح استاد : اگر کسی چشم ظاهرش نابیناست و خداوند این نابینا را خلق کرده که دیگران ببینند و عبرت بگیرند و ارزش این چشم سالمی که خداوند به آنها عنایت کرده را متوجه بشوند و شاکر بشوند این نعمت را . از طرف دیگر اگر خداوند این نایبنا را خلق کرده اینطور نیست که آنرا محروم گذاشته باشد بلکه درست است که از چشم ظاهری محروم است ولی خدا می داند که چه عطاهای بزرگی را به آن شخص عنایت نموده است .

نکته اساسی در این مطالب این است که اگر خداوند یکجایی برای ما کم گذاشته در جای دیگر جبران نموده است .

اگر خداوند ابتلائی ، محرومیتی و نقصی را برای یک عبدی به خاطر حکمتی پیش آورد در جای دیگر آنرا جبران می کند . اینطوری نیست که آن عبد محروم باشد ، البته این را باید گفت که ما معمولاً نقص ها را می بینیم ولی به عطایای خداوند بی توجه هستیم .

این را باید متوجه باشیم که اگر انسانی از یک جهت محروم است از جهت دیگری مورد لطف می باشد.

همانند سکه ای که یک رویش بلاست و روی دیگرش عطا است .

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها –28

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

آنچه از گناهانت را که استغفار می کنی ، خودت قصاص کرده ای و آنچه را هم که استغفار نمی کنی ، خدا در قالب حوادثی که در زندگی برای تو پیش می آورد ، قصاص می کند .

شرح استاد :گاهی اوقات انسان گناهانی را انجام می دهد و بعد همین انسان خودش را حد می زند و قصاص می کند یعنی استغفار می کند . همان موقعی که در تنهائی با عرق شرم پیشانی در پیشگاه خداوند متعال نشسته ای و از خطاها و گناهان نادم و پشیمان هستی در اصل خودت را قصاص کرده ای . اما اگر این استغفار را انجام ندهی در قالب حوادثی ، خداوند متعال تو را قصاص می کند که همین باعث ادامه حیات ماست و گناهان را پاک می کند و نباید گله مندی داشته باشیم .

مشکلات این دنیا عقوبت است . روزی که " بَلى‏ " گفت ، کمی شل گفت و این مشکلات عقوبت آن است . این عقوبت لطف است ، چون با تحمل ، از آن گناه پاک می شود و راحت می گردد . منتها انسان گناهش را نمی بیند که موجب شد او به سفلی بیفتد . قطعاً چیزی در ما بود که لازمه اش این بود که به این سفلی بیافتیم و بعد خدا و خوبان خدا را یاد کنیم و از آن بیرون بیائیم . آیه ی قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها : هر کس نفس خود را تزکیه کرد ، رستگار شد ، نشان میدهد که دوستان اهل بیت (ع) بالاخره پاک می شوند و از سفلی نجات پیدا می کنند .

شرح استاد : عهد الست را بیاد آورید ، آن زمانی که از انسان میثاق و عهد گرفتیم " ... ْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى‏ ... (اعراف/172) ... آیا من پروردگار شما نیستم؟» گفتند: آرى‏ ... " . این گفتار این را می رساند که ما در عوالم قبل هم صاحب اختیار بوده ایم . خود این عهد گرفتن در عالم ذر یا عالم میثاق نمونه اختیار است از موجودی که صاحب اختیار است و گرنه اگر اختیاری نبود سؤال مفهمومی نداشت. بسیاری از انسانها به استثناء خصیصین که در روز عهد از آنها سؤال کرد : أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ ، دیر بلی را گفتند که این شل گفتن باعث عقوبتی است که در این دنیا گرفتار آن هستند . البته عقوبت به چه معنا، به معنای قصاصی که در جلسات قبل توضیح دادیم . به معنای این که آن عقوبت می آید و جبران و ترمیم می کند ضایعه آن تخلف را .

این ابتلائات وقتی بر ما وارد می شود آن گناهان و تخلفات را اصلاح و ما را آزاد می کند . ما خرابکاری هایمان را که نمی بینیم بلکه گرفتاریهایمان را می بینیم و چون فقط نگاهمان به گرفتاریهایمان هست آنوقت طلبکار و دلخور هم هستیم و صدای اعتراضمان بلند است . اگر ما خرابکاری هایمان را ببینیم آنوقت خلاف توقع عمل نمی کنیم و احساس طلبکاری نداریم .

" لَقَدْ خَلَقْنَا الْانسَانَ فىِ أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ(4) ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ(5) (التین) که ما انسان را به نیکوترین صورت و سیرت آفریدیم، (4) آن گاه او را به پایین‏ترین مرحله برگرداندیم، (5) "

که البته :

" إِلَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیرُْ ممَْنُون‏ ‏ (التین/6) مگر آنان که ایمان آوردند و کارهاى شایسته کردند- که براى آنها پاداش بى‏پایان است‏ ‏ "

این را بدانید در هر جائی که در قرآن به کلمه مؤمنون برخوردید بدانید که منظور شیعه اهل بیت عصمت و طهارت (ع) است . دیگران " مسلم " هستند و "مؤمن " نیستند . به همین خاطر فرمود : " قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون‏ ( مؤمنون/1) مؤمنان رستگار شدند " ، " قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى‏ (الاعلی/14) کسى که خود را تزکیه کند مسلما رستگار شود " ، " قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها (شمس / 9) هر کس نفس خود را تزکیه کند رستگار خواهد شد "

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها –27

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْباب‏ : ای صاحبان خردها ، برای شما در قصاص ، زندگانی و حیات است . روزی نیست که قصاص نباشد. هر کار که کردی ، نتیجه ی آن را می بینی . هر بدی که بکنی ، نتیجه ی آن را می بینی و همه چیز گــَــــل هم در می رود . اگر مال کسی را خوردی ، مالت را می خورند و خلاصه اگر قصاص نباشد، همه چیز به هم می خورد و حیات از بین می رود . برای همین است که : فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ

شرح استاد : گفت : این جهان کوه است و فعل ما ندا . این ندا و صوت به طرف ما بر می گردد . عکس العمل ما به خود ما بر می گردد و این برگشتن یعنی اینکه ما قصاص می شویم .

" إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها  ... (اسرا/7) اگر نیکى کنید به خود کرده‏اید و اگر بدى کردید باز به خود کرده‏اید ... "

در این دنیا همه چیز تلافی می شود .

اگر در این جا دل کسی را رنجاندی ، دو روز بعد دو هفته بعد دو سال بعد یکی پیدا می شود و دلت را می رنجاند و ... در همین جا قصاص می شود . البته این قصاص غیر از قصاص تشریعی است ، که در این نوع قصاص قاضی حکم می دهد که حالا حکم را اجرا بکنند یا نکنند و یا اینکه مجرم گیر بیافتد یا نیافتد . اما این قصاصی که در آیه بالا آمده است حتماً اجرا می شود .

حالا با این همه فسق و فجور و ظلم و تباهی اگر عذابی نمی آید بدلیل آن است که هر کسی دارد قصاص کارهای خودش را می بیند و همه ما دادمان در آمده است . این قصاص باعث شده که حیات ادامه پیدا کند و گرنه با این همه ظلم و معصیتی که در زمین هست عذاب ، اهل زمین را می بلعید .

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها –26

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

آب صاف خیلی خوشگوار است ، صدایش هم قشنگ است . خرابی هم ندارد و خلق هم از آن استفاده می کنند ، زمین هم حالش از آن به جا می آید و گل های محمدی می رویاند . آب گل آلود صدای بدی دارد ، خرابی هم دارد ، ولی کمی که جلو رفت ، در یک گودال می افتد و جلویش بسته می شود ، آن وقت گِل هایش ته نشین می شود و آب صاف می شود . ابتلائات گودال هایی هستند که خدا برای هر کس که طغیان کند ، پیش می آورد و جلوی آن را می بندد تا صاف شود . تو اگر جلوی غضب و طغیان خود در برابر دیگران را بگیری ، نیازی به گودال ابتلائات نخواهی داشت و خدا هم پیش نمی آورد .

-----------------------------------------------

هرگاه مؤمن طغیان کند و گل آلود شود ، خداوند گودالی سد راه او قرار می دهد ، تا گل هایش ته نشین شود و دو باره صاف شود ، یعنی با حوادث و  ابتلائات جلوی او سد می زند تا زلال شود .

-----------------------------------------------

قرآن آب زلال است . معلوماتی که توأم با محبت و تقوا نیست ، آب گل آلود است . آب گل آلود را اگر در چاله ای بیندازید و جلویش را ببندند ، گل هایش ته نشین می شود و آبش صاف می شود . موانعی که خدا در زندگی ایجاد می کند ، برای همین است . البته اگر استغفار کنیم ، نیازی به این راه بندان ها و گیرها نخواهد بود .

شرح استاد : وقتی که انسان منم منم می کند و منی را در میان می بیند ، احساس قدرتی می کند، احساس علمی می کند ، احساس کمالی می کند و ... بالاخره جلوه ای از من خودش را می بیند که این می تواند قدرت ظاهری یا قدرت روحی باشد و با این منیت طغیان می کند .

چون آب گل آلود شد و این علم با منیت و خودخواهی آلوده شد ، آن قدرت آلوده شد با خودبینی و خودپرستی ، خداوند متعال برای اینکه این طغیان را بخواباند و چون میخواهد این آب گل آلود را زلال کند در جلوی این آب گل آلود یک سد یا گودالی بوجود می آورد و راهش را می بندد . وقتی جلوی آب گرفته شد از آن طغیان و حرکت باز می ایستد و گِـل هایش ته می نشیند و آب زلال می شود .

خداوند راه بندان هایی را که در زندگی ما ایجاد می کند یکی از محسناتش همین است و وقتی پشت در بسته گیر کردیم و هر چه در توان داشتیم دیدیم که کاری از دستمان بر نمی آید و وقتی زمین و زمان را بسیج کردیم و دیدیم که مشکل حل نمی شود می فهمیم این همان راه بندانی است که خداوند درست کرده است و ما را در پشت این راه بندان منتظر گذاشته تا گِـل های ما ته نشین شود و منم منم ما بخوابد . زمانی که آن منم خوابید و آب زلال شد و گفتیم خدا ، آنوقت در را باز می کنند .

آب زلال ، منیت و ادعا و سر و صدا ندارد . آبی که گِلش ته نشین شد آنوقت آرام و لطیف می شود .

پس راه بندانها چیز خوبی شد چون ما را خالص کرد . و وقتی احتیاج به راه بندان داریم که دچار منیت ها شدیم . لذا باید مراقب خودمان باشیم که از همان اول خودمان را گِـل آلود نکنیم و از همان اول به خدا بگوئیم که هیچی نیستیم و هیچی نمی دانیم و به خدا بگوئیم که ما جهل مطلق هستیم و به خدا بگوئیم ما اصلاً وجودی نداریم ، گفت :

من ز خود تار و پودی نـدارم                            من ز خود هست و بودی ندارم

من که از خود وجودی ندارم                            من گـدا ، من گــدا ، من گدایـم

اگر از روز اول انسان به این موارد توجه کند و غافل نشود ، اصلاً گِـل آلود نمی شود که نیاز به گودال پیدا کند ، دیگر نیازی نیست که خداوند در مقابل کارهایش سد ایجاد کند و انسان گیر کند . البته اگر قبل از اینکه در گودال بیفتیم متوجه گِـل آلود شدن خود بشویم راهش این است که سر به سجده بگذاریم و به خداوند بگوید من کی هستم ، خیالاتی شدم ، وهم مرا گرفت که خیال کردم منی وجود دارم ، قدرتی دارم ، هنری دارم ، فهمی دارم ، شعوری دارم ، زرنگی ای دارم ، عبادتی دارم ، ریاضتی دارم ، کرامتی دارم ، خدایا من کی هستم همه اش تویی ، " هُوَ الْأَوَّلُ وَ الاَْخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِن‏ (حدید/3) او اول و آخر و ظاهر و باطن است‏ " و  استغفار کنیم . سجده کردن گِـل های انسان را ته نشین می کند ، چون در سجده انسان منیت خودش را در پست ترین جا قرار می دهد و انسان به خاک مذلت می افتد . بزرگ ترین گناه آن است که انسان خودش را ببیند . گفت :

مادر بتها بت نفس شماست                          چون که آن بت مار و این بت اژدهاست

ببینید قرآن چقدر زلال است ، قرآن از لب چه کسی بیرون آمد ؟ از لبان مبارک رسول الله (ص) ، گفت :

گر چه از لب پیغمبر است                               هر که گفته حق نگفته کافر است

همه گویندگان وسیله و ابزار هستند ، گفت :

در پس آینه طوطی صفتم داشته اند                آن چه استاد ازل گفت بگو می گوئیم

" هو الناطق ، ناطق خداست " ، " هو المتکلم ، متکلم خداست " ، اگر آب زلال می خواهید وجود پیغمبر را نگاه کنید ، ببینید وقتی حضرت قرآن می خوانند شما وجود پیغمبر را می بینید ؟ خود خداست که دارد حرف می زند . گفته اند اگر کسی می خواهد خدا با او حرف بزند برود قرآن بخواند ، اما اگر کسی می خواهد خودش با خدا حرف بزند برود نماز و دعا بخواند . وقتی شما قرآن می خوانید اصلاً پیغمبر را نمی بینید ، در حالی که آن گفتار از زبان پیغمبر جاری شده است .

" سُبْحانَ الَّذی أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى‏ ... (اسرا/1) پاک و منزه است خدایى که در مبارک شبى بنده خود (محمد) (ص) را از مسجد حرام (مکه معظمه) به مسجد اقصایى که پیرامونش را (به قدوم خاصان خود) مبارک ساخت‏ ... "

این همان مقام عبودیت مطلق است . این مقام ، مقامی است که کوچکترین رایحه ای از جنبه های کثرت را در آن نمی بینید . در این مقام ، منی را نمی بینید . این مقام را وقتی نگاه می کنید خدا را می بینید ، وقتی به حرفهایش گوش می دهی صدای خدا را شنیدی ، فرمان او را ببری ، فرمان خدا را برده ای ، " ... أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُول‏ ... (نساء/59) ... خدا و پیامبر را اطاعت کنید ... " ، آیینه تمام نمای اسماء و صفات الهی ، این قرآن همان آب زلال است ، آبی بی موج ، شفاف و بی حد ، لذا شما فقط خدا را می بینید .

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها –25

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

اگر خود را مثل خرمن گندم باد نمی دهید تا خالص شوید ، لااقل وقتی که مربیان حقیقی شما را باد می دهند ، راضی باشید . مصائب و سختی ها ، ناخالصی ها را از بین می برد .

شرح استاد : در ایام قدیم که این وسایل مکانیزه کشاورزی نبود ، وقتی کشاورزان گندم را درو می کردند و برای اینکه دانه گندم را از ساقه اش جدا کنند چهارپایان را از روی آنها عبور می دادند و به قول معروف آن را می کوبیدند و به این وسیله گندم را از ساقه جدا می کردند و ساقه ها تبدیل به کاه می شد ولی دانه گندم هنوز داخل آن موجود بود که برای جدا کردن دانه ها وقتی باد تندی می آمد این کاه و دانه های گندم را با بیل به هوا پرتاب می کردند . با این کار گندم ها که سنگین تر بودند زودتر به پائین می آمدند و کاهها بدلیل سبکی چند متر آن طرف تر پائین می آمدند و با این وسیله دانه گندم را از کاه جدا می کردند و برای اینکه دانه گندم کاملاً پاک پاک بشود گاهاً پیش می آمد که دو سه بار این کار را تکرار می کردند .

خداوند هم همین کار را با مؤمن می کند و برای اینکه مؤمن خالص بشود آنرا در مسیر باد حوادث قرار می دهد .

البته سخن بالا این است که لازم نیست کسی با اراده و انتخاب خود ، خود را در مسیر حوادث قرار دهد و از سختی ها استقبال کند ولی زمانی که خداوند این باد را فرستاد باید بدانیم که این باد برای آن است که ما خالص شویم ، مگر ما نمی خواهیم که خالص شویم ؟ مگر نمی خواهیم که در ما آشغال وجود نداشته باشد؟ مگر نمی خواهیم به توحید برسیم ؟ مگر نمی خواهیم وجودمان یک دست بشود ؟ همه این کارها را باد حوادث انجام می دهد . باد حوادث آشغالها را از وجود ما پاک می کند . لذا وقتی خدا این باد را فرستاد سعی نکنیم که از جلوی این باد فرار کنیم ، شکوائیه نکنیم ، ابراز ناخرسندی نکنیم ، وقتی خداوند حادثه و مشکلی و سختی ای فرستاد باید غصه نخوریم و فرار نکنیم از مصائبی که به ما رسیده تا ناخالصی های ما از بین برود . لازم نیست ما بدنبال ریاضت برویم و این ریاضت هایی که بشر ساخته است زیاد کاری ازش بر نمی آید که با این ریاضت ها اگر به چهار تا قدرت روحی برسید از آن طرف چهار تا غرور گریبانگیر شما را خواهد گرفت . ریاضت ، ریاضتهای خداداد است .

سالک برای رشد احتیاج به ریاضت دارد منتها ریاضتها را خود خدا می فرستد . این چه کاری است که بروی در یک گوشه ای چله بگیری که چکار کنی ؟ سختی هایی که در زندگی مؤمن پیش می آید خودش ریاضتهای مؤمن است و مؤمن باید از آن بهره ببرد .

ریاضت یعنی ورزش . ریاضت درون ما را قوی و بزرگ می کند لذا نباید نق زد و اعتراض نکرد بلکه خوشحال باشیم که خداوند متعال با این ریاضت ما را می پروراند .