بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم
مؤمن مانند بچه ی دو سه ساله ای است که روی پاهای پدر و در بغل او نشسته است و به این فکر می افتد که بلند شود و بازی و جست و خیز کند و به هر جا که دلخواهش است ، برود . پدر هم مانع نمی شود و ضمن اینکه مراقب اوست ، وی را آزاد می گذارد . بچه پس از آنکه برخاست و مقداری این طرف و آن طرف دوید ، خسته می شود و در می یابد که هیچ جا بهتر از دامان پدرش نیست ، لذا دو باره به آغوش او باز می گردد و همان جا که در آغاز نشسته بود ، می نشیند . مؤمن نیز پس از آنکه مقداری به اتکای اختیار خود و برای رسیدن به خواسته هایش تقلا نمود و خود را خسته کرد ، پی می برد که هیچ جا بهتر از دامان خدا و اولیائش نیست ، لذا به اختیار خود به آغوش خدا و اولیائش باز می گردد و به مقدرات الهی تن می دهد و به قضای الهی تسلیم می شود . ارزش اختیار ما به این است که با اختیار خود ، خود را تسلیم خدا و اولیائش کنیم .
شرح استاد : اول کار طبیعی است که انسان یک منمی دارد و برای آرزوها و کارهای خودش برنامه ریزی دارد و به همین دلیل تقلاهای مختلفی را انجام می دهد تا شرایط را مطابق هوس هایش تغییر دهد . البته بعد از اینکه انسان همه تقلاهایش را انجام داد و خسته شد مجدداً به آغوش خدا باز می گردد . گفت : سر بنه آنجا که باده خورده ای .
بالآخره بر می گردد همان جای اول نزد خدا و اولیائش ، و کم هستند کسانی که از همان روز اول تسلیم باشند . معمولاً یک اندازه ای شلنگ تخته می اندازیم و وقتی فهمیدیم کارهای بیهوده و بی ربطی انجام می دهیم آنوقت است که بر می گردیم .
------------------------------------------------------------------------
اعتبار اختیار ما به این است که با اختیار خود به قضا و قدر الهی تن بدهیم و تسلیم او شویم .
شرح استاد : بهترین استفاده از اختیار این است که انسان اختیارش را دو دستی تقدیم خدا بکند و عرضه کند :
خدایا اختیار به کسی زیبنده است که علم دارد ، شما عالمید و من جاهلم . و وقتی اختیار در دست جاهل باشد به خودش ضرر می رساند . اصلاً این لباس قشنگ اختیار به من عبد نمی آید و به شما زیبنده است که : " ... وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیم (بقره/29) ... او به هر چیز داناست "
ما از خدا ممنون هستیم که این قوه اختیار را به ما عنایت کرده است اما این لباس زیبا فقط زیبنده خود خداست .