حکمت متعالی

فرمایشات عرشی مرحوم دولابی که توسط استاد معظم جناب آقای مهدی طیب شرح گردیده است

حکمت متعالی

فرمایشات عرشی مرحوم دولابی که توسط استاد معظم جناب آقای مهدی طیب شرح گردیده است

تسلیم - 16

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

هیچ گاه با مقدرات الهی نجنگ ، اگر هم می جنگی ، خائفانه بجنگ و نه با جسارت و بی پروایی . من هم گاهی از جامعه و عملکرد اشخاص خسته می شوم و فی الواقع در آن موارد حالت تسلیم رضامندانه به مقدراتی که جاری می شود ، در من نیست ، اما این حالتم خائفانه است .

شرح استاد : تمام اتفاقات سررشته اش در دست خداست ، " وَ بِیَدِکَ لا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نَقْصِی وَ نَفْعِی وَ ضَرِّی (مناجات شعبانیه) و کاستی و فزود و سود و زیانم تنها به دست توست نه دگری " .

 وقتی انسان در برابر هر اتفاقی که در این عالم می افتد پذیرش ندارد و نق می زند این خودش یک نوع عدم تسلیم است .

انسان باید تن بدهد به مقدرات الهی در عین اینکه به وظایفی که خداوند گفته عمل کند ، و مجدداً تذکر می دهیم که این به معنای این نیست که تنبلی کنیم و بیکار بنشینیم و دست روی دست بگذاریم ، که اگر این را نتوانیم خوب هضم کنیم خودش مبداء بسیاری از انحرافات می شود .

ما وظیفه داریم در مقابل ستمگر بجنگیم اما این شمشیر زدن نه بخاطر دق و دلی خالی کردن و کینه و تلافی کردن است بلکه می جنگیم چون دستور خداست که اگر خداوند دستور داده بود که با این هم نجنگ نمی جنگیدیم .

این گفتار به این معنا نیست که اگر فقیر شدی بنشینی و بگویی خوب خداوند خواسته و من نمی روم کار کنم . این مفهوم کاملاً غلطی است ، بلکه تو آن فقر را به شیرینی و گوارایی و خشنودی و رضا پذیرا بشو بعد بلند شو برو برنامه ریزی و کار و تلاش کن .

محرکت باید امر خداوند باشد نه نفست .

انشاءالله خوب بر روی این نکته دفت و کار کنید که خدای ناکرده این بحث ها به بی عملی و کار نکردن و بی تفاوتی و ... منجر نشود .

گاهاً هم پیش می آید که کارهایی در اجتماع اتفاق می افتد که خوشایند نیست و به اسم اسلام کارهای خطایی انجام می شود که این باعث دلگیری انسان می شود ولی باید حالت و رفتار ما خائفانه باشد و انسان به خدا عرضه کند که : خدایا شرمنده ام که نمی توانم این شرایط را هضم کنم .

نه اینکه با جسارت و بی پروایی اعتراض بکنیم به مقدرات الهی و سعی و تلاش نمائیم که با دستوراتی که خداوند فرموده در جهت رفع نقایص برآئیم .

----------------------------------------------------------------------

تسلیم ، مال اول راه و تفویض ، مال آخر کار است .

شرح استاد : اول راه باید انسان تسلیم خدا باشد و آنچه خدا گفته انجام دهد . تفویض یعنی واگذار کردن .

مثالی بزنم ، یک وقتی بنده مغازه ای دارم و میخواهم درآمد سرشاری هم داشته باشم اما شمّ اقتصادی ندارم و تشخیص نمی دهم که چه اجناسی را باید در مغازه قرار داد ولی یک فرد خبره و مسلطی در این امور هست که می توانم از او استفاده کنم . به همین خاطر نظریه خودم را کنار می گذارم و تسلیم رأی و نظر او می شوم . این فرد می گوید در این فصل فلان جنس را باید بخری می گویم چشم ، می گوید برای فروش باید اجناس را اینطوری عرضه کنی می گویم چشم ، می گوید روش تبلیغت باید اینگونه باشد می گویم چشم .

در اول کار من تسلیم دستورات این فرد خبره هستم تا سود ببرم ولی در آخر کار مغازه را هم در اختیار او قرار می دهم و می گویم من به درد این کار نمی خورم چون نه تشخیص این کار را دارم ، نه شمّه اش را دارم ، نه زرنگی اش را دارم و خلاصه اینکه به درد کاسبی نمی خورم ، ولی از آنطرف این فرد خبره قرار شد مرا تامین کند و من دیگر به فکر سود و ضرر و خرید جنس و ... نباشم . به این کار می گویند تفویض .

مؤمن در آخر کار خودش را تفویض می کند و خودش را مالک نمی داند و انتظاری هم از خدا ندارد .

" ... وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّه‏ ... (غافر/44) ... من کار خود را به خدا واگذار کردم‏ ... "

با این تفویض دیگر انسان شریک در کارهایش نیست و هیچ سهمی در قضایا ندارد .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد