در جلسه قبل گفتیم که همه کاستی های ما در ضعف و باور و یقین ماست و از لحاظ دانستنی ها چیزی کم نداریم . منتها تا آن دانستنی های ما تبدیل به یقین نشود آثار عملی او را نمی بینیم .
محفوظات ذهنی و تصدیقات عقلی ما خیلی آثار عملی آنچنانی ندارند . وقتی تصدیقات عقلی آثارشان ظاهر می شود که به باور و یقین تبدیل بشود ؛ و در آن زمان است که در تمام روحیات ما ، خُلقیات ما، رفتارها و انتخابهای ما در علائم آن باور و یقین ظاهر می شود و برکات ظاهری و باطنی و درونی آن باورها خودشان را نشان می دهند .
لذا همه تلاشها برای بالا بردن مرتبه باور است. راه عمیق تر کردن باور آن است که متناسب با باورها رفتار کنیم . این یک نکته ظریفی است . انسان وقتی بنا را به یک چیزی بگذارد و رفتارهایش را بر اساس آن بنا تنظیم کند و انجام بدهد ، آن بنا در وجودش عمیق تر می شود و آثارش ظاهر می شود .
یعنی ما اگر بنا را بر این بگذاریم که خدایی و قیامتی وجود دارد ، بنا را بر این بگذاریم که در پشت ظاهر این عالَم که حواس طبیعی ادراک می شود یک باطن و ملکوتی هم وجود دارد ، آنوقت رفتارمان را طوری تنظیم کنیم که این چیزها وجود دارد ، عملاً آن رفتارهای متناسب با این باورها وقتی تکرار می شود ، این باورها و بناها را در وجود ما عمیق می کند . تمام عبادات و طاعات و اعمال خیری که ما انجام می دهیم بر همین مبنا ست .
خداوند متعال در سوره حجر آیه 99 می فرماید :
وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ ( پروردگار خودت را عبادت کن تا یقین برای تو حاصل شود )
وقتی نماز می خوانیم و روزه می گیریم ، حج بجا می آورم ، هر یک از تکالیف الهی را که انجام می دهیم ، این تکالیف وقتی معنا دارد که خدایی وجود داشته باشد ، یعنی با فرض وجود خدا هست که این گونه رفتارهای عبادی معنا پیدا می کند . طبیعتاً وقتی انسان چنین رفتارهای عبادی را انجام می دهد ، آن فرض و آن بنا را در وجودش استحکام می بخشد ؛ یعنی مراتب ایمان را تقویت می کند .
اگر ما به فقیری کمک می کنیم و اسم این کار را می گذاریم «صدقه» ، این صدقه یعنی عملی که تصدیق می کند یک باور را درون ما . یعنی ما باور به وجود خدا و قیامت و اجر اخروی را زیر بنای این رفتار قرار داده ایم ، در واقع این رفتار مصدق و تصدیق کننده چنین باوری است .
طبیعتاً انسان می تواند با تکرار چنین کارهایی آن اعتقادات را در وجود خودش ژرف تر و عمیق تر تثبیت بکند.
یقین مرتبه ای است که انسان دیگر هیچ احتمال مخالفی با باورش را نمی دهد .
ایمان دارای مراتبی است ، از پائین ترین مرتبه ایمان که نوعی گره و عقد قلبی است با همین باورها ، ایمان شروع می شود که شاید آثار عملی و مظاهری هم ندارد اما ایمان می تواند مرتب تقویت بشود که به گفته روایات تا ده مرتبه ایمان بالا برود . این ده مرتبه یعنی باور ما به این امر قوی تر بشود ، در مرتبه دهم که اصطلاحاً می گویند «یقین» ، یعنی هیچ احتمال مخالفی را وجود انسان نمی دهد . در واقع آن حقایق صد در صد به یقین تبدیل شده است .
اگر این یقین حاصل بشود زندگی انسان به گونه دیگری خواهد شد . همه روحیات و خُلاقیات و رفتارهای انسان تغییر می کند .
اوایل کار انسان ایمان ضعیفی دارد و در درون خودش احتمالاتی می دهد که این چیزها وجود داشته باشد یا خیر و تا حدودی این ایمان رفتار انسان را تغییر می دهد ولی وقتی این باور قوی شد و به یقین تبدیل شد آنوقت همه چیز انسان را آن یقین شکل می دهد .