حکمت متعالی

فرمایشات عرشی مرحوم دولابی که توسط استاد معظم جناب آقای مهدی طیب شرح گردیده است

حکمت متعالی

فرمایشات عرشی مرحوم دولابی که توسط استاد معظم جناب آقای مهدی طیب شرح گردیده است

رضا - 5

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

قدیم پلو کم خورده می شد . پسر جوانی همیشه در خیال خود شب عروسی اش را ترسیم می کرد و با خود می گفت آن شب پلوی مفصلی خواهم خورد . شب عروسی ، پدرش مهمان ها را بر سر سفره دعوت کرد و به پسرش گفت : تو سر سفره نرو . پسر بی خبر از آنکه غذای مفصلی برای او در حجله قرار داده اند تا با عروس خانم بخورند ، از اینکه پدرش مانع شده که همراه مهمان ها غذا بخورد و شکمی از عزا در بیاورد ، به شدت دلخور شد . آخر شب که مهمان ها رفتند ، پدرش به او گفت : خوب حالا برو به حجله . پسر که خلقش از دست پدرش به شدت تنگ بود ، با دلخوری گفت : ارواح باباش ، هر که پلو را خورده ، برود به حجله . نکند ما هم خلقمان از دست خدا و موالیانمان تنگ باشد و وقتی راه وصال و لقاء باز می شود و ما را فرا می خوانند ، مثل آن داماد باشیم ؟ وقتی که با خدا خلوت می کنیم و بر سجاده ی عبادت می نشینیم و یا وقتی که موت می آید و به حجله گاه مؤمنین می رویم ، نکند خلقمان از خدا تنگ باشد .

شرح استاد : این مطلب را بارها گفته ایم و باز هم تکرار خواهیم کرد که هر کس از وضعیت زندگیش دلخوره فی الواقع از دست خدا دلخوره . چون این وضعیت زندگی ما را احدی بوجود نیاورده غیر خدای متعال .

" وَ بِیَدِکَ لَا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نَقْصِی وَ نَفْعِی وَ ضُرِّی (مناجات شعبانیه) خدایا زیادی و نقص به دست توست "

در نتیجه وقتی از وضعیت زندگی دلخور بودیم یعنی از کارهایی که خدا کرده دلخور هستیم .

" مَنْ أَصْبَحَ عَلَى الدُّنْیَا حَزِیناً فَقَدْ أَصْبَحَ لِقَضَاءِ اللَّهِ سَاخِطاً (نهج البلاغه/حکمت 228) کسى که از دنیا اندوهناک مى باشد، از قضاء الهى خشمناک است "

این همه طالب سیر و سلوک هستیم که به لقاء الله برسیم ، حالا نکند مثل این داماد باشیم که سالها انتظار شب وصل را می کشید اما بخاطر اینکه اجازه ندادن پلویی که آرزویش را داشت بخورد غضب کند و وارد به حجله نشود . حالا نکند روزی درب منزل حضرت امیر (ع) را بر روی ما بگشایند و ما بگوئیم هر کس پلویش را خورده و یا هر کس در دنیا عشق و کیف کرده یا پولدار بوده یا هر کس خانه آنچنانی داشته به نزد حضرت برود . این خیلی زشت است .

وقتی سر سجاده نشسته ای به زیارت چه کسی رفته ای ؟ به زیارت خدا . در روایات داریم که وقتی اذان می گفتند معصومین می فرمودند : وقت زیارت فرا رسید .

این خیلی زشت است که این محبوب و معشوقی را که این همه بزرگ است و اوست که اذن دیدار میدهد و وقت ملاقات میدهد اما انسان با اخم درهم کشیده و دل پر از کدورت به دیدار برود .

مرگ هم لقاء است . اما جهالت دنیای امروز زیباترین چیز را تبدیل به وحشتناک ترین چیز کرده است .

قشنگ تر از موت چه چیزی هست ؟  خوش یُـمن تر از حضرت عزرائیل چه کسی هست ؟ و این مَلک همان است که می آید و پرده های حجله را به کناری می زند و عاشق و معشوق را به دیدار هم موفق می کند . یکی از اسامی مرگ لقاءالله است . در روایات داریم : " نم کنوم العروس " قبر حجله گاه مؤمن است . و این چقدر زشت است که در زمان ورود به حجله گاه انسان با دلخوری وارد شود .

ریشه تمام دلخوری ها محبت دنیاست و محبت دنیا میوه جهل بشر است .

اگر درست به قیافه بزک کرده دنیا نگاه کنید اینقدر لک و پیس و جوش و چرکی دارد که از دور فقط دلربا است . اگر یک کمی خیره بشوید عیوبش را به درستی می بینید .

اگر معشوق به ما بگوید من فقط یک ساعت معشوق توأم ، آیا انسان باید به یک چنین معشوقی دل ببندد ؟ کدام پول و ثروت ، کدام جوانی و شادآبی ، کدام میز ریاست به کسی وفا کرده است ؟

دنیایی که لازمه اش تضاد است و اولین آن دعواهایی است که انسانها را به جان هم می اندازد . یا بر سر پول و قدرت یا بر سر لذات شهوانی یا سر شهرت و وجاهت است که خلق را به جان هم انداخته است .

تمام هنرمندی دنیا در این است که خودش را از دور به شما نشان می دهد و بر همین اصل دلبری می کند و دل انسانها را می برد .

وگرنه وقتی انسان به مطامع دنیا که رسید اولش یک ذوقی می کند و بعد کم کم جذابیتش از بین می رود و می بیند چیزی را که یک عمر دنبالش بوده چیز عجیب و غریبی نبوده است .

دنیا یک پیر کفتار اجوزه ای است که از دور خودش را بزک کرده است .

شما ببینید کسی بر سر آخرت با هم دعوا می کند ؟ یعنی اگر شما امشب یک نماز شب باحال خواندی مزاحم نماز شب کس دیگری نیستی . اما اگر شما رئیس این اداره بشوید دیگر مزاحم من هستید که من نمی توانم رئیس اداره بشوم . شما وقتی مشغول غذا خوردن هستید و از غذا لذت می برید نمی تواند لذت خوابیدن را هم ببرید و هم زمان نمی توانید از لذائذ دنیا استفاده کنید .

لحظه جان دادن به کسی که محبت دنیا دارد فقط می توانیم بگوئیم که پناه می بریم به خدا . چون در زمان جان دادن می بیند که همه چیزهایی را که او دوست داشته دیگر در اختیارش نیست لذا با عداوت و کینه جان می دهد و به ملاقات خدا می رود که فقط پناه می بریم به خدا .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد