حکمت متعالی

فرمایشات عرشی مرحوم دولابی که توسط استاد معظم جناب آقای مهدی طیب شرح گردیده است

حکمت متعالی

فرمایشات عرشی مرحوم دولابی که توسط استاد معظم جناب آقای مهدی طیب شرح گردیده است

تسلیم - 3

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

باید بیابیم که در قبضه ی خدا هستیم و جایی بهتر از آن هم نیست . اگر به آن تن بدهی ، بهترین جاست و اگر تن ندهی ، چون امکان بیرون رفتن از آن وجود ندارد به تو بسیار سخت خواهد گذشت .

شرح استاد : همه عالم در قبضه الهی است . وقتی مشت را می بندید می شود قبضه . حالا اگر چیزی درون دست شما باشد و شما دستتان را ببندید دیگر آن چیز امکان بیرون رفتن هم ندارد .

اگر به این نکته توجه کنیم و این قبضه و صاحب آن را هم دوست داشته باشیم و معرفت پیدا کنیم به این که همه شئونات ما تحت اراده حق متعال است و کوچکترین چیزی جز به اراده الهی واقع نمی شود که این همان داستان عاشقی است که به خانه معشوق رفته و متوجه می شود که معشوق درب خانه را قفل کرده و هیچ راهی برای بیرون رفتن از خانه معشوق هم وجود ندارد ببینید این عاشق چقدر کیف می کند و لذت بخش است ! خیالش راحت می شود که همیشه در کنار معشوقش است.

اما از آنطرف اگر انسان از کسی بیزار باشد ، حالا اگر او را با چنین کسی در خانه ای حبس کنند چقدر به او سخت خواهد گذشت ، حتی ثانیه ای با او ماندن شکنجه است .

اگر انسان با خدا رفیق باشد و خدا را دوست بدارد ، محبت نسبت به خدا داشته باشد و مصداق این آیه باشد :  " ... وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه‏ ... (بقره/165) ... اما کسانى که به خدا ایمان دارند خدا را بیشتر دوست دارند ... " جقدر لذت بخش است .

در دعای کمیل می خوانیم : " وَ لا یُمْکِنُ الْفِرارُ مِنْ حُکُومَتِکَ / و گریز از تحت حکومت تو ممکن نیست " حالا اگر کسی عاشق خدا باشد چقدر از این خبر کیف می کند که هیچ وقت من از این معشوق جدا نمی شوم ، اصلاً راه جدا شدن وجود ندارد و همه چیزم در اختیار این معشوق است .

لباسی را می پوشم که معشوق تنم می کند ، غذایی را می خورم که معشوق جلویم می گذارد ، در خانه ای سکونت می کنم که معشوق برایم تدارک دیده ، مرکبی را سوار می شوم که معشوق در اختیارم قرار داده ، چقدر این زندگی شیرین است و آیا شیرین تر از این قابل تصور است ؟

کسی اگر بفهمد که در قبضه خداست و خدا را هم دوست بدارد چقدر برایش لذیذ و شیرین است .

اما اگر خدای ناکرده شخصی میانه اش با خدا شکرآب باشد و به خاطر جهلش که منشأش کوری چشم دل است خدا را دوست نداشته باشد ، وقتی که متوجه می شود در قبضه همین خداست ببینید چقدر بر او سخت خواهد گذشت و هیچ راه فراری برای او وجود ندارد . اصل جهنم همین است.

فرض کنید به سلمان فارسی می گفتند که باید یکسال در خانه ای در بسته با حضرت امیر (ع) زندگی کنی ، چقدر سلمان خوشحال می شد از این خبر ؟ ولی اگر به عُـمَر بن الخطاب می گفتند قرار است یکسال با حضرت زندگی کنی ، هر لحظه اش جهنم است برای عُــمَر . می بینید که بهشت و جهنم یکجاست .

انشاء الله از روی محبت و عشق با خدا رفیق باشیم .

نظرات 1 + ارسال نظر
میمنت سادات جعفری دوشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:04 ق.ظ

سلام
میخواستم نه تنها برای این مطلب بلکه به طور کلی از طرف خودم و خانواده ام از شما تشکر کنم و امیدوارم که خداوند به شما اجر کامل عنایت کنند. ماکه در شهرستان هستیم و شاید به این جلسات پرفیض دسترسی نداشته باشیم میتوانیم برای پیداکردن مسیر درست زندگی از این سایت کمک زیادی بگیریم.
با تشکر

به نام خدا
با عرض سلام و ادب
از اینکه مطالب وبلاگ توانسته کمکی نماید خداوند را شاکر و سپاسگزارم.
دعای خیر خودتان را از این بنده سراپا تقصیر دریغ نفرمائید .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد