حکمت متعالی

فرمایشات عرشی مرحوم دولابی که توسط استاد معظم جناب آقای مهدی طیب شرح گردیده است

حکمت متعالی

فرمایشات عرشی مرحوم دولابی که توسط استاد معظم جناب آقای مهدی طیب شرح گردیده است

تسلیم - 6

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

در تعزیه ها کسی که نعش می شد ، خیلی وضعش خوب بود ، چون زحمتی نمی کشید و کاری نمی کرد ، دیگران او را روی دوش می بردند ، او هم از بالا همه را تماشا می کرد . در دستگاه خدا خوب است انسان نعش بشود . تو هم نعش بشو ، ببین چه می شود .

شرح استاد : چقدر خوب است که انسان در دستان خدا نعش باشد .

" المومن کالمیت بین یدی الغسال / مومن مثل جنازه مرده ای است بین دو دست مرده شور "

جنازه مرده بین دو دست مرده شور هیچ نقشی از خودش ایفا نمی کند . همانطوری که مرده شور جنازه را به هر طرفی می چرخاند و آنرا می شوید و جنازه هیچ نظری از خود ندارد و تسلیم مطلق است .

مؤمن هم بین دو دست جمال و جلال الهی مثل جنازه مرده است و هیچ نظریه ای از خودش ندارد و تسلیم مطلق است و پذیرای آن چیزی است که خداوند متعال در رابطه با او انجام می دهد .

پس خودت را بسپار به جریان و مشیت الهی و ببین این رودخانه تو را به کجا می برد .

علامه طباطبایی (ره) در غزل زیبایی فرموده اند :

 

مهرخــوبان دل و دیــن از همه بی پَـــروا برد                 رُخ شَــطرنج نبُرد آنـــــچه رخ زیبـــا بــــرد

تو مپندار که مجنون سر خود مجنـون گشت               از سَمَک تا به سُهایش کشش لیلی برد

من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه                ذرٌه یــــی بودم و مِهــــر تـــو مــرا بالا برد

من خَس بی سر و پایم که به سیل افتادم                 او که می رفت مرا هـــم به دل دریا بــرد

جام صَهبا ز کجا بود مگــــر دست کــه بـود                  که دریـــــن بزم بگردید و دل شیـــدا برد؟

خَمِ ابروی تو بود و کف مینـــــــوی تــو بـود                  که به یک جلوه زمن نام و نشان یکجا برد

خودت آموختِیَم مِهـــــر و خــودتِ سوختِیَم                  با برافــــروختــه رویی که قــرار از ما بــرد

همه یـــــاران به سر راه تـــــــو بودیم ولی                  خـــم ابروت مــرا دیــــد و زمــن یغمـا برد

همه دل بـــاخته بودیم وهراسان که غمت                  همه را پشت سـر انــداخت مرا تنـها برد

 

اینطوری بشوید و بیفتید در رودخانه مشیت الهی تا ببینید شما را به دل دریای ولایت می برد .

تذکر مجددی بدهم که تسلیم دو بُـعد دارد : یکی تسلیم در برابر مقدرات تکوینی الهی ، یعنی آنچه خداوند مقدر کرده که در زندگی شما اتفاق بیافتد و دیگر تسلیم در برابر مقدارت تشریعی الهی است یعنی آن عواملی را هم که خداوند گفته در زندگی انجام بده که اگر ثروتمند یا فقیر شدی چه کاری بکن  ، اگر دارای قدرت یا ضعف شدی چه کار کن ، اگر به شهرت یا گمنامی رسیدی چه کار کن و ...  که هر چیزی را که می تواند در زندگی ما پیش بیاید خداوند در قالب دستورالعمل از ربان پیامبران و اهل بیت (ع)  مشخص فرموده است را انجام بده و باید در برابر هر دوی این مقدرات تسلیم مطلق بود .

یعنی آن اتفاقی که پیش آمد آنرا پذیرا شد و بعد رفتاری را که در برابر این اتفاق از خودمان نشان می دهیم باید طبق همان دستورالعمل الهی باشد .

لذا نعش شدن به معنای بی عملی نیست و اگر اتفاقی افتاد بگوئیم که دیگر کاری نکنیم . آن رفتار شما در مقابل آن اتفاق نباید بگونه ای باشد که مخالف با دستورالعمل الهی باشد . اگر فقری در زندگیتان پیش آمد و این فقر بگونه ای است که به شدت دارم از آن رنج می کشم و برای این که خودم را خلاص کنم می روم تلاش اقتصادی می کنم ، اما یک وقتی آن فقری که خداوند پیش آورده را پذیرا هستم  و این فقر برایم تلخ نیست چون برای رشد و تعالی نیازمند این فقر بودم ، پس در این حالت انگیزه نفسانی و شخصی برای جنگ با این فقر وجود ندارد ، حالا باید ببینم خداوند برای مقابله با این فقر چه دستوری داده است و همانطوری که خدا فرموده به همان صورت انجام بدهم .

این همان بُـعد دوم تسلیم است . رفتار طبق نسخه الهی است منتها نه به قصد جنگیدن با مقدرات الهی بلکه به قصد فرمان بری از اوامر الهی .

اگر خداوند ظالمی را در سر راهت قرار داد و مورد ظلم قرار گرفتی ، آن اذیت ، تو را به یأس و افسردگی و خودکشی و ... نکشاند . یقین کن که این ظالم را خداوند در سر راهت قرار داده و رشد تو در این بوده که چنین ظالمی در سر راهت قرار بگیرد ، لذا ذره ای انگیزه نفسانی برای اینکه بروم بر سر این ظالم  تلافی کنم وجود ندارد که این پنجاه درصد نعش بودن است ، اما حالا باید ببینم خداوند گفته اگر یک ظالمی روبرویت قرار گرفت چگونه باید رفتار کنی . دستور داده برو با ظالم بجنگ ، سکوت نکن ، تمکین نکن ، تملق و چاپلوسی آن ظالم را نگو ، تن به ظلم او نده ، ظلم پذیر نباش ، ظلم ستیز باش .

پس جنگ من با این ظالم نه به قصد تلافی که این ظالم کاره ای نیست بلکه چون تسلیم امر تشریعی الهی هستم و خداوند گفته که با این ظالم بجنگ ، می روم و می جنگم .  این می شود جهاد فی سبیل الله  . جهاد برای خدا نه جهاد برای دق و دلی خالی کردن . جهاد فی سبیل الله یعنی چون فقط خدا گفته می روم می جنگم و انگیزه شخصی برای این کار ندارم . پس اینکه اگر مشکلی پیش آمد و من بگویم که خوب دیگر این مشیت الهی است و من دیگر بروم و بنشینم و کاری نکنم اقدامی اشتباه است . این همان پنجاه درصد دوم نعش بودن است .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد