حکمت متعالی

فرمایشات عرشی مرحوم دولابی که توسط استاد معظم جناب آقای مهدی طیب شرح گردیده است

حکمت متعالی

فرمایشات عرشی مرحوم دولابی که توسط استاد معظم جناب آقای مهدی طیب شرح گردیده است

دروس تــوحیــد – 1

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

  • خود به خود بود و هست و خواهد بود .

شرح استاد : این جمله دارد صفت خدا را بیان می کند . معنای عقلی و فلسفی آن یعنی : خدای متعال قائم به ذات است.

« یا ایها الناس انتم الفقرا الی الله و الله هو الغنی الحمید » (فاطر / 15 ) ای مردم، همه شما به خدا فقیر و محتاجید و تنها خداست که بی نیاز و غنی بالذات و ستوده صفات است .

خدا غنی است ، صمد است ، خدا اجوف نیست که چیزی داخل آنرا پُــــر کند. نیازمند نیست که کسی آنرا بی نیاز کند .

معنای دیگرش این است که خدای متعال نه تنها در عرصه ذات ، بلکه در عرصه فعل هم همینطور است.  یعنی چیزی محرک خدا بر فعلی نمی شود. خدای متعال تحریک از غیر نمی پذیرد ، خودکار است خدای متعال . کسی او را به حرکت در نمی آورد ، نه تشویقی ، نه تحریضی ، نه تهدیدی ، نه تطمیعی ، نه رفع نیازی ، نه کسب کمالی ، هیچ کدام محرک خدای متعال نیست .

خدای متعال در واقع حرکتش و فعلش از ذات خودش نتیجه گرفته است ، از غیر متأثر نمی شود .

خدای متعال خودکار است . ما تعبیری را که برای خودکار می آوریم این است که فرق خودکار و خودنویس و قلم در این است که خود نویس را باید داخلش جوهر ریخت ، قلم را باید زد در دوات و از مرکب دوات استفاده کرد ، اما خودکار موادش در خودش است و از خودش تغذیه می کند و از بیرون مدد نمی گیرد .

خدای متعال فاعلیتش از غیر نشئت نگرفته ، هر فعلی خدا انجام می دهد انگیزاننده خدا برای انجام آن فعل ذات خود حضرت حق است . یعنی آن حُـبی که خدای متعال به خودش دارد سبب فعل حضرت حق است . خودش عاشق خودش است .

اصلاً غیری نیست که بتواند محرک خدا بشود . دیگران هستی شان ، هستی مجازی است ، هستی وهمی است . یا به تعبیر بعضی از عرفا ، هر چه را که در عالم تکوین می بینیم یا وهم است ، یا خیال است ، یا عکسهایی است در آئینه ها ، یا سایه هایی است ، خلاصه وجود استقلالی ندارند .

به گفته شیخ محمود شبستری : غیرتش ، غیر در جهان نگذاشت . پس اگر غیری نیست و یکی هست و هیچ نیست جز او ، محرک خارجی برای او متصور نیست .

من و شما چون نیاز داریم ، رفع نیازمان سبب فعل ما می شود ، یا نقصی داریم میخواهیم برطرف کنیم ، یا کمالی را فاقدیم میخواهیم بدست بیاوریم ، بخاطر کسب آن کمال یا رفع آن نقص دست به فعلی می زنیم . خدای متعال فاقد هر نقصی است، و اجد همه کمالات است . بنابر این تصور اینکه خدای متعال بخاطر رفع نقص و کسب کمال دست به فعلی بزند منتفی است .

خدا هدف زائد بر ذات ندارد . ما هدفمان زائد بر ذات است و دنبال چیزی بیرون از وجود خودمان  می گردیم . چون مخلوقیم ، چون نیازمندیم ، چون فقیریم . ولی خدای متعال چون صمد است، غنی است هدف زائد بر ذات ندارد .

چرا خدای متعال دست به آفرینش زد و این دستگاه عظیم را ایجاد کرد ؟ که خود این ایجاد کرد هم جای بحث دارد که خداوند وجودی دارد که ایجاد شده باشد یا نه ؟ که در جای خود به آن می پردازیم .

فرمود : « گنج پنهانی بودم دوست میداشتم آشکار شوم ، آفریده ها را آفریدم تا آشکار شوم » .

در واقع خدای متعال برای اینکه خودش را ظاهر کند دست به آفرینش زد . آفرینش، تجلی حضرت حق است . همه مخلوقات جلوه های خدا و آفرینش جلوه گری خدای متعال است .

با صد هزار جلوه برون آمدی که من                                 با صد هزار دیده تماشا کنم ترا

فرمود : « ... فاینما تولو افثم وجه الله ... (بقره / 115)» ... پس به هر طرف روى کنید به سوى خدا روى آورده‏اید ...

هیچ چیزی جز وجه الله در عالم نیست . اگر نگاه ما نگاه سالمی باشد ، اگر چشمان دو بین ما را خداوند شفا ببخشد به برکت اهل بیت (ع) ، آنوقت این چشم به هر جا نگاه می کند خدا می بیند .

به دریــــــا بنگــرم دریـــــات بینم                                     به صحرا بنگرم صحرات بینم

به هر جا بنگرم کوه و در و دشت                                    نشان از قامت رعنــات بینم

پس محبت خدا به ذات خودش سبب آفرینش شده است .

هر کسی که خودش را دوست داشته باشد دوست دارد خودش را تماشا کند ، ما خودمان هم اینجوری هستیم که وقتی یک لباس زیبا به تن می کنیم و یا به سر و وضعمان می رسیم دوست داریم جلوی آئینه بایستیم و خودمان را تماشا کنیم .

خدای متعال که جمیل مطلق است ، این جمیل مطلق عاشق جمال خودش است ، چون یکی از کمالات ، جمال دوستی است . فرق است بین آدمی که هنر را درک می کند و آدمی که درک هنری ندارد ، آدمی که هنر را درک می کند و معنای زیبایی را می فهمد و به زیبائیهای هنری علاقمند است ، این خودش یک کمال است و چون خدا کمال مطلق است پس این ویژگی هم در خدا هست یعنی خدا زیبائی دوست است و خودش هم که زیبائی مطلق است پس خودش ، خودش را دوست دارد . « الله جمیل و یحب الجمال » . خدا جمیل است و جمال رادوست دارد حالا که جمال را دوست دارد ، جمال مطلق خودش است .

هر چه زیبائی در هر جای عالم می بینید همه جلوه های جمال اویند .

این همه عکس می و نقش مخالف که نمود                     یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد

همه جمال های در عالم ، نمودهای جمال حضرت حق اند . قطره ای است از کمالات جمال او . و چون خدا ، خودش را دوست میدارد پس یک تالار آئینه ای ساخت و خودش را در این تالار آئینه تماشا کرد . این تالار آئینه جهان خلقت است و هر موجودی یکی از آئینه های این تالار است و لذا اگر درست به این آئینه ها نگاه کنیم در تمام این آئینه ها جلوه جمال یار را می بینیم .

ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم                                    ای بیخبر از لذت شرب مدام

همه این کمالاتی را که گفتیم وصف مؤمن است . حقیقت مؤمن همین ها است که گفتیم . چون ذات حضرت حق وصف ندارد .

ذات حضرت حق نه اسم دارد نه رسم دارد و نه وصف .

نظرات 5 + ارسال نظر
طه یکشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 01:53 ب.ظ http://taha1375.blogfa.com

سلام علیکم. مبارک باشه افتتاح حکمت متعالی .در ادامه تلاشتان موفق و در پناه حق باشید. اتفاقا خیلی دنبال صحبتها و دیدگاههای آن بزرگوار بودم. ممنون از اینکه خبرم کردید
اما یه سئوال:
در قسمت پایانی متن آقای دولابی فرمودند که هر موجودی یکی از آینه های تالار است و در تمام این آینه ها جلوه جمال یار را می بینیم.
سئوال اینجاست که کلمه هر موجودی شامل اشرار هم میشود . چگونه اشرار جمال حق را میتوانند نمایش دهند . مگر اینکه بگوییم جمال حق عین جلال اوست.
کسی که با شرارت اش عدم را و به تبع صفت منتقم خدای متعال را به نمایش میگذارد میشود گفت که صفت جلالیه دراینجا بیشتر ظهور دارد هر چند که چاقوی جراحی طبیب عین رحمت اوست . احتمالا منظور ایشان همین بوده . به نظر شما اینطور است؟ من که اینطور فهمیدم .

علیرضا مترصد یکشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 05:24 ب.ظ

بنام خدا
با سلام مجدد خدمت دوست بسیار عزیز ، طــــه
در مرحله اول بگویم که سخنان مرحوم دولابی توسط استاد جناب آقای مهدی طیب شرح شده است .
نیروئی جز نیروی خداوند متعال نیست . همه قدرتها ظهور قدرت خداست . یعنی در برابر قدرت خدا ، قدرت دومی نیست. انشاء الله در مبحث جبر و اختیار استاد کاملاً این موضوع را روشن نموده است . فقط این نکته را عرض نمایم که تصمیمی که هر شخصی می گیرد اگر اذن تکوینی به آن تعلق بگیرد ، آن تصمیم عملی می شود در غیر اینصورت عملی نخواهد شد . پس خوبی و بدی مربوط به زمان تصمیم گیری است و اگر عملی شد دیگر شر نیست چون با اذن است . و پاداش و کیفر اعمال بخاطر تصمیماتی که گرفته می شود . و اگر به درون انسانهای شرور که همانا روح و نفس آنهاست بنگریم جز نگار جلوه یار مشاهده نخواهد شد . حتی بر حسب ظاهر شقی ترین انسانها را وقتی نگاه می کنیم ، آن چهره و چشم و ابرو و دست و پا را نقصی نمی بینیم که همانا جلوه نگار یار است .
امید است توضیحات فوق راهگشا بوده باشد .

رهگذر سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 01:01 ب.ظ

سلام بر استاد گرامی

اینکه فرموده اید خواست خداوند برهر چیزی در تکوین تعلق گرفت محال است که انجام نشود سوال من اینست که آیا خواست خداوند به تشریعی تلق نمی گیرد

خویشتن فراموش شده سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 04:17 ب.ظ http://ostad-tayyeb.blogfa.com

یا لطیف
سلام و با اجازه برادرم
.........
اذن تشریعی = مجاز یا غیر مجاز بودن عمل است
اذن تکوینی = تحقق خارجی عمل است .
.............
در اذن تشریعی خداوند طبق احکامی که بر ما فرستاده است به ما می فرماید کدام عمل انجامش عقوبت دارد و کدام پاداش . اما به موجب اختیاری که بر انها داده است . انجامش را بر عهده انها گذاشته است . ( این هم می دانیم که انسانها در عمل هب فرامین الهی یکسان نیستند ) پس شخص به موجب نیتش اقدام به انجام کاری می کند خواه نیک خواه پلید
اما در اذن تکوینی خداوند با توجه به اینکه خداوند خیر محض است و خیر بنده اش را می خواهد به آن تحقق خارجی می دهد یا نمی دهد . اما شخص با هر نیتی که می خواسته عملی را مرتکب شود طبق همان نیتش مستوجب پاداش یا کیفر خواهد شد و تحقق یا عدم تحقق به صورت خارجی رافع مسئولیت فرد نیست . . به گفته امام جعفر صادق اگر اشتباه نکنم . نه جبر است و نه تفویض بلکه چیزی ما بین این دو است . نه فقط خدا به تنهایی و نه فقط بنده به تنهایی بلکه چیز یاست بین این دو .
امیدوارم مفید بوده باشه .

[ بدون نام ] چهارشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:36 ق.ظ

بنام خدا
با سلام و عرض ادب
با سپاس و تشکر از دوست بسیار عزیزم (خویشتن فراموش شده) که زحمت کشیدند و پاسخ دوست دیگرمان را (وبلاگ رهگذر) با جملات تشریحی خود بیان فرمودند .
بنده هم ضمن تأیید مطالب یاد شده نکته ای را خدمت دوست خوبمان (وبلاگ رهگذر) عرض نمایم .
جهان هستی با تمام اجزائش مظهر خدای متعال هستند و او را نشان میدهند . هیچ موجودی هستی علیجده ای از خود ندارد . این معنای احد است .
هر فعلی که در جهان هستی محقق می گردد با اذن تکوینی حق باریتعالی است . این معنای صمد ( بی نیاز ، پُـــــر) است .
خداوند فرموده است : { ... اما اگر خدا بخواهد ، آنها را (به اجبار) بر هدایت جمع خواهد کرد (ولی هدایت اجباری چه سودی دارد؟) پس هرگز از جاهلان مباش (انعام/۳۵) }. پس ما آزادیم که تصمیم بگیریم و انتخاب کنیم ولی به فعل رسیدن انتخاب ما منوط به اذن تکوینی خداوند است .
اذن تکوینی مبتنی بر علم و حکمت خداوند است که ما را بر شناخت آن راهی نیست . چون ما ناقصیم ، چون ما اجوفیم (تو خالی هستیم) .
احکام تشریعی، بایدها و نبایدها است ، دستورالعمل است ، نسخه است. ما در استفاده از این دستورات هم آزادیم .
بهشت و جهنم ما از نیت ما و تصمیمات ما ساخته می شود .
اینکه چه چیزی برای ما پیش می آید و در چه شرایطی قرار می گیریم این کار ما نیست ، کار خداست .
اینکه در شرایطی که خدا پیش می آورد ما چه رفتاری را انتخاب می کنیم این کار ماست .
ما برای تصمیماتمان ، برای برخورد با حوادث و مشکلات چه عوامل انسانی باشد و چه عوامل طبیعی باید به احکام تشریعی مراجعه کنیم و از دستوراتی که خداوند باریتعالی در این مورد داده استفاده نمائیم . چون او پزشک حاذق است ، او می داند که برای این گرفتاری و آن حادثه چه دارویی برای ما خوب و مفید است . و البته دل سپردن به فرامین او شرط اول در این مسیر که مسیر رشد و کمال و سعادت است می باشد .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد