حکمت متعالی

فرمایشات عرشی مرحوم دولابی که توسط استاد معظم جناب آقای مهدی طیب شرح گردیده است

حکمت متعالی

فرمایشات عرشی مرحوم دولابی که توسط استاد معظم جناب آقای مهدی طیب شرح گردیده است

دروس توحیــد – 1۴

 

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

جبـــــــــــر و اختیــــــــار

شرح استاد : گر چه انسان در تصمیم گیری های خودش آزاد است و با آگاهی از اینکه چه تصمیمی را خداوند متعال مجاز دانسته و چه تصمیمی را منع کرده ، آگاهانه و آزادنه تصمیم می گیرد که کاری انجام بدهد یا ندهد ، و بدلیل این آگاهی و آزادی و بر اساس نوع تصمیمی که می گیرد در پیشگاه الهی مسئول و پاسخگو است . و باز به تناسب این آزادی و اگاهی در تصمیم گیری استحقاق و شایستگی پاداش و کیفر را پیدا می کند .

تصمیم انسان وقتی میخواهد به عمل مبدل شود منوط به اذن تکوین الهی است ، منوط است که خداوند متعال امکان عملی شدن آن تصمیم را بدهد . بر این اساس تصمیمی عملی می شود، که اذن تکوینی به او تعلق گرفته باشد و تصمیمی که اذن تکوینی به او تعلق نگرفته باشد تبدیل به عمل نخواهد شد .

بر این اساس بود که گفتیم پس آنچه که مشیت الهی است بدست عبد جاری می گردد . و این به معنای جبری مسلک بودن هم نیست .

جبر هنگامی است که شخص در تصمیم گیری مجبور باشد . جبر وقتی قابل طرح است که دو تا فاعل داشته باشیم که یک فاعل ، فاعل دیگری را به انجام کاری را که به او مایل نیست وادار کند ، به اکراه او را وادار به انجام کاری کند . در چنین شرایطی جبر معنا پیدا می کند .

پس جبر در مورد کسی که میخواهد کاری را انجام دهد قابل گفته شدن است که یک کس دیگری این انجام دهنده کار را وادار کند که کاری را که مورد میل خودش نیست با اکراه ، با میلی ، با زور ، با فشار، ناچار شود انجام دهد . این را می گویند جبر .

انسان در فعلی که انجام می دهد با آزادی کامل تصمیم می گیرد و گفتیم که محال است آزادی در تصمیم گیری را از احدی بتوان سلب کرد .

بطور مثال طپانچه را روی شقیقه کسی بگذارید و بگوئید فلان کار را بکن ، باز هم نمی توانید او را به اکراه وادار کنید تصمیمی بگیرد . او کاملاً با آزادی تمام ، آن تصمیم مطابق با ارزشهای مورد علاقه خودش را خواهد گرفت . پس در تصمیم گیری اصلاً اجبار معنا ندارد ، آزادی کامل برای عبد در تصمیم گیری وجود دارد و اجباری نیست . و اگر من با تصمیم آزاد خودم کاری را خواستم انجام دهم و خدا هم امکان عملی کردن آن کار را به من داد پس مسئولیت آن کار به عهده من خواهد بود . آن تصمیم زمینه ساز آن کار بوده است و به هیچ وجه من نمی توانم بگویم که من مجبور بوده ام .

اما از آن طرف که نگاه کنیم فقط کاری دارد بدست من صادر می شود که خدا امکان داده ، فقط کاری را که خدا میخواهد بدست من جاری می شود و کاری را که خدا نخواهد و اذن ندهد محال است بدست عبد جاری گردد .

بطور مثال کسی کاری را دارد برای من انجام می دهد ، کسی دست پر مهری را بر سر من می کشد، کسی دست کینه توزانه ای به سینه من می کوبد ، در واقع هم آن نوازش را خدا کرد ، هم این مشت را خدا کوباند .

در واقع در زندگی ما هیچ کسی جز خدا کاره ای نیست . هر کاری در زندگی ما می شود ، چه از طریق علل و عوامل طبیعی که صاحبش اوست که ابزار فعل الهی اند ، چه از طریق انسانها که صاحب شعور و اختیارند همه را فی الواقع خداست که با من کرده است . حادثه آفرینی جز خدای متعال در زندگی ما وجود ندارد . بیخودی سر خودمان را سرگرم این و آن نکنیم . « لا مؤثر فی الوجود الی الله » در عالم وجود جز خدای متعال هیچ صاحب اثری نیست . هیچ کسی جز خدا کاره ای نیست .

گفتیم که خدای متعال بر اساس حکمت کاری را انجام می دهد ، چه آن کاری را که بدست آن عبد انجام می گیرد و به ما میرسد ، چه بدست آن شیئی یا پدیده ای از پدیده های طبیعت . همه اینها بر اساس حکمت انجام می پذیرد . یعنی یک خیری در آن است ، یک حکمتی در آن است که خداوند متعال امکان می دهد که آن کار عملی بشود نسبت به من .

بنابراین هر چه اتفاق می افتد ، خیر من در اوست . منتها اگر من بتوانم حکمت را بفهمم که این بحث دیگری است .

حکمت باریتعالی آن چیزی را که با علم بی نهایت خودش انجام می دهد با منی که علمم یک قطره از آن اقیانوس بیکران هم نیست « وَ ما أُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلیلا (اسراء/85) و جز اندکى از دانش، به شما داده نشده است‏ » قطعاً با این علم قلیل ، آنچه که خدا با آن علم بیکران خودش ارزیابی کرده و حکمت را در آن دیده و آنرا عملی کرده ، با این علم اندک من قابل فهم نیست . اینکه من نمی توانم علت خیر بودن آن چیزی را که خداوند برای من پیش آورده را بفهمم ، این به آن معنا نیست که آنچه پیش می آید خیر نیست .

پس غیر خدا احدی در زندگی ما کاره ای نیست . اشاره کردیم اگر کسی از وضع زندگیش دلخوره در اصل از خدا دلخوره. هر چه در زندگی ما پیش آمده خدا پیش آورده ، اگر فقیریم ، اگر غنی هستیم ، اگر قدرتمندیم ، اگر ضعیفیم ، اگر محبوبیت داریم ، اگر گمنایم ، اگر بدنامیم ، اگر بیماریم ، اگر سالمیم ، اگر قوی ایم ، اگر ضعیفیم ، هر چه هستیم ، اینها را خدا برایمان پیش آورده ، احدی غیر خدا پیش نیاورده ، اگر کسی از زندگیش دلخوره فی الواقع از دست خدا دلخوره .  

حادثه داروی شفابخش روح و جان ما است . در مقابل تصمیمات بدی که اتخاذ کردیم ، خواه حوادث شیرین ، خواه حوادث تلخ ، با این سوء اختیار خداوند حادثه ای برای شما رقم زد ، آن حادثه ای را که خداوند برای شما رقم زد را تلخ ندانید .

شما با این سوء اختیارتان روحتان را بیمار کردید ، آن حادثه داروئی بود که خدا فرستاد تا این روح بیمار شده شما درمان شود .

یک انسان عاقلی وقتی از یک بیماری حاد رنج می برد و در معرض مرگ است از اینکه پزشک یک داروی تلخ مزه ای به او داده که او را از مرگ نجات بدهد هیچوقت دلخور و ناراحت نیست .

تلخی دارو دلیل اوقات تلخی نمی شود . خوشحال است که داروی نجات بخش خود را پیدا کرده و بدستش رسیده .

اینکه چه چیزی برای ما پیش می آید و در چه شرایطی قرار بگیریم این کار ما نیست ، کار خداست .

اینکه در شرایطی که خدا پیش می آورد ما چه جوری با این شرایط مواجه این کار ماست .

پس اینکه کسی در خانواده فقیری متولد شده ، اینکه چه خوب باشد چه بد ، ربطی به این آدمی که متولد شده که ندارد . شکل مواجه شدن این آدم فقیر با آن فقر مهم است .

حالا اگر این آدم فقیر در آن شرایط فقر متولد شد و رشد کرد حالا این فقر را از نعمتهای خدا دانست ، خوشحال بود از اینکه این فقر را که نجات بخش روح و جان اوست برای او مقدر کرده ، با گوارائی و شیرینی پذیرای او شد . اگر در شرایط فقر بگونه ای رفتار کرد که خدای متعال مقرر کرده که در غالب احکام اخلاقی و دین گفته ، وقتی در شرایط فقر قرار گرفتی ، نروی دستت را به مال حرام دراز کنی ، رشوه بگیری ، سوء استفاده کنی ، رانت خواری بکنی ، اختلاس کنی از بیت المال ، تعرض به اموال دیگران بکنی ، اینها را حق نداری . بلکه وقتی در شرایط فقر قرار گرفتی با عفت ، با پاکی ، دست به تلاش بزن و با کوشش و تلاش مولد و سازنده خودت سعی کن لقمه حلالی بدست بیاوری و نیازهای زندگی خودت را برطرف کنی .

پس دو چیز شد :

1-      با آن فقر ، رضا مندانه و خشنود و خرسند مواجه شو ، این را با شیرینی پذیرا شو .

2-      اینکه در شرایط فقر تصمیم می گیرم که چگونه رفتار کنم .

از اینکه این داروی تلخ را پزشک به ما داده خوشحال باشیم ، و چون میدانیم پزشک حاذقی است ، پزشک خیرخواهی است ، پزشکی است که در شرایط آزادی عمل تحمیلی به او نکرده غیر از آن چیزی را که تجویز خودش بوده تجویز کند . لذا محال می دانم که این پزشک ، آن چیزی را که تجویز کرده برای من بد باشد . و با توجه به اینکه نمی دانم این دارو چه تأثیراتی برای بدن من دارد اما به اعتمادی که به این پزشک دارم این دارو را خواه شیرین باشد خواه تلخ با خوشبینی ، با حسن ظن پذیرا می شوم . با دل شاد پذیرا می شوم . و طبق نسخه پزشک رفتار می کنم همانطوری که پزشک تجویز کرده و مطابق با نسخه عمل می کنم . قطعاً تأثیرات این نسخه در شفای من مؤثر واقع می شود . مقدرات الهی هم همینطوره . خداوندی که به مصالح بنده اش آگاه است و «کل شئیً علیم» است و خداوندی که رحمان و رحیم است ، خدایی که آزای عمل مطلق دارد و صاحب اراده عظیم است ، بر هر چه که خدا بخواهد توانمند است . خدا « غالباً الی امره » است بر هر کاری که میخواهد انجام دهد کاملاً غلبه و چیره است . پس آنچه که خدا می کند چه بدست انسان ، یا بدست عوامل طبیعی در زندگی من حادثه ای بوجود می آید خیر است و قطعاً خیر است و محال است که خیر نباشد . و اگر این را یقین کردم که خیر است با دلی شاد و روحی باز و خرسند استقبال کردم از آن مقدر الهی، و از آن طرف هم متقابلاً نحوه رفتارم را با این شرایطی که خدا برایم پیش آورده و نحوه عکس العملمان را برای این حادثه ای که خدا برایم پیش آورده، بر اساس احکام الهی انتخاب کردم و آن دارو را طبق نسخه مصرف کردم

گر رنج پیشت آید و گر راحت ای حکیم             نسبت مکن به غیر که اینها خدا کند

اگر رنج آمد خدا کرده و اگر راحت آمد خدا کرده . فقط درست تحویل بگیر و درست رفتار کن از آن چیزی که خدا پیش آورده .

 

نظرات 1 + ارسال نظر
خویشتن فراموش شده سه‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 05:00 ب.ظ http://ostad-tayyeb.blogfa.com

باسمک یا حبیب
سلام برادر بزرگوارم
شرمنده ام که اینقدر دیر امدم
گرفتار زندکی و ...
همان گرفته یار منظورمان است که قول استاد دولابی گرفتار همان گرفته یار است ...
این دستان و انشگتان را باید بوسه زد که زحمت می کشید و در اختیار تشنگان قرار می دهید . خداوند توفیق که داده ُ توفیقاتش را کثیر کند در حق شما گرامی
لاموثر فی الوجود الا الله ...
خیلی رمز خوبیه خیلی عالیه ! خیلی قوت قلبه . ادم خیالش راحته . ادم دلش صاف میشه ...
چی بگم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دست شما درد نکنه
خداوند خیرتان دهاد اخوی !
موفق و موید باشید
یا حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد