بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم
شرح استاد : باید بپذیریم که جاهلیم . ادعای عالم بودن و بزرگ بودن را بگذاریم زمین ، آنوقت می توانیم خودمان را ببخشیم .
هر وقت دیدی غصه داری و دلت می خواهد خدا دستی به سرت بکشد ، و دیدی این دست ، دست خداست آنوقت یک دستی به سر خودت بکش .
باید ببینیم این دست و این حول و قوه مال اوست .
فعال بودن خدا جایی برای فاعلیت خلق باقی نگذاشت . تواب بودن خدا جایی برای تائب بودن خلق باقی نگذاشت .شکور بودن خدا جایی برای شاکر بودن خلق باقی نگذاشت . غفار بودن خدا جایی برای گناه خلق باقی نگذاشت . حسن خدا جایی برای عیب خلق باقی نگذاشت .
شرح استاد : از هر عبدی وقتی فعلی سر می زند این فعلیت مال خداست ، ظهور فعل خداست . فاعلیت خدا در دست این عبد تجلی می کند .
آن جایی که دارید شکر می کنید اگر چشمتان را باز کنید این در واقع شکوریت خداست که بصورت شکر کردن شما ظهور می کند . چون خدا شکور است عبدش هم می شود مظهر شکور بودنش که می شود شاکر . لذا این عبد وقتی دارد تشکر می کند در واقع ظهورش ، شاکر بودن خداست .
وقتی این عبد خدا را حمد می گوید فی الواقع این ظهور حامدیت خداست . خداوند حامد خودش است.
آنوقت این حمد به زبان این بنده جاری می گردد . لذا شما در ظاهر می بینید این بنده حامد است ولی فی الواقع این خداست که به زبان این عبد دارد حمد خودش را می گوید .
این بنده تسبیح می گوید ، اما اگر خوب نگاه کنی خداوند مسبح خودش است . خدا خودش را تسبیح و تنزیه می کند . عبدی در کار نیست. در واقع این عبد ظهور مسبحیت خداست . در واقع تسبیح خدا خودش را در زبان این بنده ظهور می کند . لذا مسبح بودن این بنده ظهور مسبحیت خداست .
در واقع مسبحیت خدا آمد و تصرف کرد تسبیح این بنده را . دیگر تسبیحی برای این بنده باقی نگذاشت.
هر چه تسبیح می گوئید در واقع این خداست که به زبان این بنده دارد از خودش تعریف می کند .
اگر جمال الهی را ببینید ، آن جمال می آید تصرف می کند همه خلق را . اگر خلق را جلوه حق دیدی دیگر عیبی در او نمی بینی . عیب مال دیده دوبین است . اما اگر در عالم جز خدا ندیدی ، خدا را دیدی و تجلیات خدا ، خدا را دیدی و جلوه های خدا . خدا هم که عیب ندارد ، خدا که نقص ندارد .
لذا به همه عالم که نگاه می کنی جز حسن نمی بینی ، جز جمال نمی بینی .
کسی که در خلق عیب می بیند چشمش ایراد دارد . وقتی چشم سالم شد فقط همان یکی را می بیند . اگر یکی را دید که آن ، یک پارچه حسن است پس عیبی دیگر نمی ماند .
معالجه این چشم خراب هم این است که یک قطره ای دارد که باید آن را بچکانی داخل چشم ، و آن قطره، قطره عشق و محبت است . عشق و محبت خدا و اولیاء خدا . اگر عشق و محبت خدا و اولیاء خدا بیاید دیگر آدم از دوبینی نجات پیدا می کند . آنوقت یک بین می شود و آن یکی هم یک پارچه جمال است .
منم که شهره شهرم به عشق برزیدن منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
در این حالت دیگر بدی نمی بیند . این مثالها را مکرر زده ام که :
حضرت عیسی (ع) با حواریون از محلی عبور می کردند ، در آن محل لاشه سگ مرده ای افتاده بود، هر کدام از حواریون چیزی گفتند . یکی گفت عجب بوی تعفنی ، دیگری گفت عجب منظره چندش آوری ، اما حضرت عیسی (ع) فرمودند : عجب دندانهای سفیدی . این روحیه یک انسان عاشق اینطوری است. در آن لاشه سگ متعفن هم جز زیبایی نمی بیند .
این مثال را در کتاب «ره توشه دیدار» زده ام که : یک بلبل و یک مگس را در باغی رها کنید ، بلبل در این باغ نمی بیند مگر گل ، و می رود و می نشیند کنار آن گل و شروع می کند به چه چه زدن و عشق بازی کردن با آن گل . و هیچ چیز جز گل در این باغ نمی بیند .
مگس کجا می رود ؟ می رود روی آن کودهای حیوانی که پای درخت ریخته اند . مگس در این باغ نمی بیند مگر آن کثافات و کودها را .
این بلبل عاشق است که جز حسن نمی بیند .
انشاءاله روحیات انسان این گونه شود که در باغ خلقت که رها می شویم جز وجود گل محمد (ص) و آل محمد (ص ) را نبینیم .
حسن خدا جایی برای عیب خلق باقی نگذاشت .
اگر کسی اینطوری باشد چقدر زندگی برایش شیرین می شود . دیگر همه عالم زیباست . آنوقت نمی شود بهشت . همین اینجا نمی شود بهشت .
امروزم که بهشت نقد حاصل می شود وعده فردای زاهد را چرا بود
وقتی دیده ، دیده زیبا بین شد و جز زیبایی در عالم ندید و همانطور که حضرت زینب (س) فرمودند :
در کربلا جز زیبایی هیچ چیز ندیدم . طبیعتاً این دیگر می شود فوق بهشت .
بااجازه شما در یک فرصت مناسب این مطالب رو به طور منسجم در وبلاگ قرار میدهیم تا علاقه مندان استفاده وافری رو ببرند .