بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم
شرح استاد : اسب را معیار و سنجش قدرت و توان گذاشته اند ، بطور مثال می گویند این موتور چند قوه اسب قدرت دارد ، معیار توانائی و قدرت ، اسب است . حالا اگر همین چهار تا موی ناصیه اسب را بگیرید تسلیم محض شما می شود .
اگر انسان باور کند که ناصیه اش دست خداست و این خداست که او را راه می برد ، آنوقت اگر با دل همراه با این شود دیگر لذت می برد از اینکه ناصیه ام به دست چه کسی افتاد ، زمام مرا محبوب گرفت ، زمام مرا لطیف خبیر گرفت ، آنوقت است که خرسند می شود که اختیارش دست کسی است که خبیر است و بی گدار به آب نمی زند ، بی رویه عمل نمی کند ، او را به جاهایی می برد که آنجاها نافع است برای او ، سود بخش است برای او .
اگر در زندگی هر جایی سر درآورد یقین کند که ناصیه اش دست خدا بود ، آنوقت است که دیگر دلخور نمی شود ، دیگر زندگی برایش تلخ نمی شود ، غصه دار نمی شود که این چه وضعی است که این زمان متولد شدم ، چرا در این جامعه متولد شدم ، چرا در چنین خانواده ای متولد شدم ، میداند که ناصیه اش دست خدا بوده ، خدا آنرا آورده ، هر جایی که قرار گرفته خدا او را آورده ، حالا خدایی هم که آورده چه خدا را لطیف و خبیر بداند و چه خدا را دوست بدارد فوق آن لطیف و خبیر دانستن ، دیگر خرسند است از آن چیزی که دارد برایش پیش می آید .
یا من بیدک ناصیتی
با این عبارت حال دیگه ای دارم ...
سلام علیکم برادر گرامی و فرهیخته !
خداقوت !
دست شما درد نکند
خداوند به شما توفیق و خیرات کثیر عنایت فرماید
اجرکم عندالله تعالی
به یاد شما بوده و دعا گو هم !
یا حق
سلام.
وبت رو دیدم. جالب بود.
از سایت من هم بازدید کن.
با تشکر