حکمت متعالی

فرمایشات عرشی مرحوم دولابی که توسط استاد معظم جناب آقای مهدی طیب شرح گردیده است

حکمت متعالی

فرمایشات عرشی مرحوم دولابی که توسط استاد معظم جناب آقای مهدی طیب شرح گردیده است

دروس توحیــد – 34

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

  • الذین اتخذوا من دون الله اولیاء ، الله حفیظ علیهم و ما انت علیهم بوکیل : کسانی که اولیایی جز خدا را اختیار می کنند خداوند نگاه دار آنهاست و تو ای پیامبر بر آنها وکیل نیستی . یعنی ای حبیب من نگران نباش ، بالاخره آنها هم جایی جز نزد من ندارند و خودم نگاه دار آنهایم .    فلا یحزنک کفره الی مرجعهم : ای حبیب من بخاطر کفر او محزون نباش ، بالاخره به نزد خودم باز می گردند .

شرح استاد : خدای متعال چون مطمئن است که همه کسانی که به خاطر جهلشان نافرمانی می کنند و تن ندادند و تسلیم نشدند به عبودت و بندگی حضرت حق ، اینها هم از قلمرو حکومت خداوند بیرون نرفته اند . اینها یک قدری تقلا می کنند و خسته می شوند و بر می گردند . جای دیگری وجود ندارد ، چهار تا کوچه بن بست می روند ، جاهایی که فکر می کردند خیلی خوب است تقلاهاشان را که کردند و از نفس که افتادند باز می گردند .

حاج آقای دولابی (ره ) می فرمودند : یک پدری چهار زانو نشسته بود  و یک بچه دو ساله ای هم در بغلش نشسته و این بچه خیلی راحت لم داده ، بعد کم کم این بچه ، خیال او را بر می دارد که چرا اینجا بنشینم ، خودم برمی خیزم و هر جا بخواهم می روم و پدر هم مانع نمی شود و اجازه می دهد که بچه بلند شود ، بچه هم بلند می شود و یک قدری در اتاق این طرف و آن طرف می دود و بعضی اوقات هم می نشیند و بلند می شود و می افتد ، بعد که این طرف و آن طرف زد و آخرش که خسته شد بعد می بیند که هیچ جایی به آن نرمی و لطیفی و لذت بخشی بغل پدرش نیست ، بعد از اینکه خودش را خسته کرد دو باره بر می گردد در آغوش پدر .

« الیه مرجعهم » اینها دو باره بر می گردند پیش خودم .

همه آنهایی که تمرد و عصیان و سرکشی کردند  ،  اینها هم جایی جز خود من ندارند . من هم صبرم زیاد است و شتابزده نیستم که بخواهم بلافاصله اینها برگردند ، ولشون می کنم بروند ، بروند این در و آن در بزنند و ببینند که هیچ جایی دیگری به این خوبی و قشنگی وجود ندارد . وقتی دیدند که همه درها برویشان بسته است و همه کوچه های هستی بن بست است جز بسوی خانه خدا و هیچ راهی گشوده نیست ، وقتی خودشان را خسته کردند دو باره برمی گردند به آغوش من .

ممکن است در دنیا به سوی من برگردند اگر اهل تنبع باشند ، اگر در دنیا بر نگردند در برزخ بر می گردند ، آنجا هم بر نگردند در قیامت بسوی من بر می گردند .

جایی جز پیش نزد من خدا ندارند .

لذا ای پیغمبر اگر او کافر شد تو را محزون نکند ، فکر نکن این کلاً از دست رفت ، نه این چهار صباح این نا فرمانی ها را می کند بعد برمی گردد .

حاج آقای دولابی (ره ) می فرمودند : یکی از رفقای ما که اهل معرفت و دوست داشتنی بود می گفت یک پسری داشت که خیلی سر براه نبود ، بی بند و باری و هرزگی می کرد ، حرف پدر را گوش نمی داد و تن نمی داد به راهنمائیهای پدر ، پدر هم ته دلش غصه می خورد که این بچه من دارد از دست می رود و تباه می شود . حاج آقا می فرمودند خود این پدر بعدها برایم تعریف کرد ، سالها داستان همینجوری بود و ما هم غصه می خوردیم تا اینکه بالاخره این پسر بزرگ شد و ازدواج کرد و از خانه هم رفته بود و کاری با پدر نداشت ، گفت بعد از سالها یک روز برگشت پیش من پدر و آمد دستهای مرا بوسید ، گفت پدر من حالا فهمیدم اشتباه کرده ام ، فهمیدم آن چیزی را که تو می گفتی درست بود ، من جاهل بودم .

عبد بر می گردد بسوی خدا . اگر این عبد ، عبد هوشیاری باشد این آغوش را ترک نمی کند و قصد سفر نمی کند از پیش دوست و محبوب خود ، اگر هم جاهل باشد چه بسا بلند شود و در همین دنیا متنبع بشود که برگردد به آغوش الهی ، اما اگر هم بر نگردد بالاخره یک روزی یا در برزخ یا در قیامت بر می گردد .

همه درها در این عالم بسته است جز خانه خدا .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد