حکمت متعالی

فرمایشات عرشی مرحوم دولابی که توسط استاد معظم جناب آقای مهدی طیب شرح گردیده است

حکمت متعالی

فرمایشات عرشی مرحوم دولابی که توسط استاد معظم جناب آقای مهدی طیب شرح گردیده است

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها – 6

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

·     از حضرت امیر و حضرت زهرا (ع) است که : " فعلُهُ قولٌ " : خداوند با کارهایش با ما حرف می زند . هر وقت غصه دارمان کرد ، یعنی با ما کاری دارد . غم پیغام دوست است . غم پیغام اوست . وقتی غم آمد ، با او خلوت کن ببین با تو چکار دارد .

هر در که به هر کجاست شب بر بندند                   الا در دوست را که شب باز کنند

مقصود از شب ، اوقات گرفتاری است .

شرح استاد : همه حرفها را که لازم نیست انسان با زبان بگوید بلکه با رفتار هم می توان حرف زد . اگر کسی وارد یک مجلسی شد و انسان جلوی پای آن شخص بلند شد ، انسان با زبان حرفی نزده اما با رفتارش نشان داده که برای آن شخص احترام قائل است . انسان وقتی به کسی نگاه تندی کرد نشان می دهد که نسبت به آن شخص دلخوری دارد . وقتی انسان به شخصی تبسم کرد نشان می دهد که من ترا دوست می دارم . لذا رفتارهای انسان هم می توانند حرف بزنند .

خداوند بیشتر حرفهایش را با کارهایش می زند ، کمتر با الفاظ حرف می زند . الفاظ خداوند همین کتابهای آسمانی و احادیث قدسی است اما خداوند متکلم است و دائماً با کارهایش در حال حرف زدن است . همین اتفاقاتی که هر روزه در زندگی ما رخ می دهد حاوی یک پیامی از جانب خداوند متعال است . در جلسات قبل توضیح دادیم که به حادثه های زندگی با دیده عبرت نگاه کنیم، و از نگاه روئین زندگی عبور کردن و آن پیامی را که خداوند خواسته به ما منتقل کند را کشف کنیم. باید از خود سؤال کنیم که این اتفاقی را که در زندگی ما افتاد خداوند خواست چه پیامی را من دریافت کنم ؟ این کار را باید تمرین کرد تا ملکه وجود انسان بشود . البته دیگران شاید بگویند این آدم عاقل نیست ولی ایرادی ندارد ، حتی به انبیاء مجنون می گفتند .

انسانی که این عالم را عالم زنده ای می داند و هر اتفاقی که افتاد ، فکر می کند که این اتفاق خود به خود نیفتاده است و در این اتفاق خداوند خواست پیامی را برساند و واقعاً حادثه های کوچک و بزرگ زندگیمان را اینطوری نگاه کنیم .

این خیلی مهم است که ما با یک جهان زنده و با فهم و شعور زندگی کنیم .

اگر به جایی رفتید که در بسته بود فکر کنید چرا در بسته است ، و با خود بیندیشید هر بار که من به اینجا می آمدم که در باز بود چرا اینبار بسته است ؟

اگر به جایی رفتم که کسی با گرمی از من استقبال کرد ، با خود بیندیشید خداوند متعال با این استقبال گرم چه پیامی برای من داشته است ؟

در قدیم بازی کودکانه ای بود که تعدادی از بچه ها یک مسئول بازی داشتند که این مسئول یکی از بچه ها را از اتاق بازی بیرون می کرد ، این مسئول یک شیئی ای را در داخل اتاق جابجا می کرد مثلاً یک کتابی را از روی میز برمی داشت و روی یک قفسه می گذاشت بعد آن کودک را صدا می کردند که به اتاق برگردد و آن کودک باید متوجه می شد که چه چیزی جابجا شده و برای اینکه آن کودک را به سمت آن شیئی هدایت کنند ، مسئول بازی با یک قلمی ضرباتی را به چوب می زد . کودک هر چه نسبت به آن شیئی نزدیک تر می شد صدای ضربات بیشتر می شد و هر چه فاصله می گرفت صدای ضربات کمتر می شد و با این صدای ضربات مسئول بازی این کودک را هدایت می کرد تا اینکه کودک بتواند آن شیئی را پیدا کند .

خداوند هم با ما این کار را می کند ، خداوند هم با همین ضرباتی که در زندگی ما بوجود می آورد ، ما را هدایت می کند . این حادثه ها همان ضربات است . باید معنای این ضربه ها را بفهمیم تا بتوانیم به مقصدمان برسیم و زود آنرا پیدا کنیم .

عمل خدا سخن خدا است .

خداوند اگر مریضمان کرد ، اگر سالم شدیم ، اگر حقیرمان کرد ، اگر محبوبمان کرد ، اگر گمنامان کرد ، اگر به قدرت رسیدیم ، اگر از قدرت به پائین آمدیم و ... ، با تک تک این اتفاقات خداوند دارد با ما حرف می زند و پیام هدایت را به ما می رساند . خداوند با کارهایش راه کمال را به ما نشان می دهد . انشاءالله اهل تعمل و تدبر بشویم . خداوند هادی است و با همین اتفاقات راه هدایت را به ما نشان میدهد .

آدم ها سه دسته اند . یک دسته از آدمها بیدارند و اگر حرفی را هم آهسته به او بگوئید می فهمد.  دسته دوم خوابند و آدم خواب را باید تکانی به او بدهید و صدایش کنید تا بتوانید مطلبی را به او بگوئید. حالا اگر خواب این آدم عمیق تر و سنگین تر باشد باید او را محکم تر تکان بدهید . خداوند هم همین کار را می کند . اگر بیدار باشیم و حرف خدا را بفهمیم احتیاج به تکان نداریم و اگر در خواب غفلت باشیم تکانی به ما میدهد تا حرفش را بفهمیم . اما خدا نکند کسی خودش را به خواب زده باشد که فقط پناه می بریم به خدا که آن شخص هیچ راه معالجه ای ندارد چون آدم خواب را می توان بیدار کرد ولی انسانی که عمداً خودش را به خواب زده را نمی توان کاری کرد و راه نجاتی برای او نیست .

این گرفتاریها و راه بندانها و گره هایی را که خداوند در زندگی ما بوجود می آورد  برای این است که خداوند با ما کاری دارد و زمانی که با خداوند خلوت کردیم و برگشتیم می بینیم که گره ها باز و گرفتاریها برطرف شد . اصلاً گرفتاری بوجود آمد تا تو بروی با خدا خلوت کنی .

شب به یک معنا ، کره زمین در حالتی است که پشت به خورشید است و می گوئیم شب شد . ولی وقتی که گرفتاریی به ما عارض شد این هم شب است و شب روح ماست و دل ما گرفته و تاریک شده است . لذا وقتی شب آمد بهترین زمان خلوت با خداوند متعال است که وقتی از نزد خداوند برگشتی می بینی که فجر طالع شد و خورشید طلوع کرد و همه گرفتاری زندگی برطرف شد .

پس این گرفتاری چه چیز ارزشمندی بود که خداوند متعال آنرا پیش آورد، چون ما را به خودش دعوت کرد. این غم پیغام دوست است ، دوست پیغامی فرستاده که دلم برایت تنگ شده ، اگر معنی این غم و گرفتاری را بفهمیم خیلی راحت می شویم . برای آشنا شدن به باب ابتلائات می توانید به جلد کتاب سوم اصول کافی باب شدت ابتلائات رجوع فرمائید .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد