حکمت متعالی

فرمایشات عرشی مرحوم دولابی که توسط استاد معظم جناب آقای مهدی طیب شرح گردیده است

حکمت متعالی

فرمایشات عرشی مرحوم دولابی که توسط استاد معظم جناب آقای مهدی طیب شرح گردیده است

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها – 11

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

یا من عطائهُ عطاوٌ و مَنعهُ عطاءٌ : ای خداوندی که عطا کردنت عطا است و دریغ نمودن و ندادن تو هم عطاست . کسی که دهنده و غنی است ، این گونه است . خوبان این گونه اند . دوستان اهل بیت (ع) و مؤمنین هم همین گونه اند . وقتی می دهند که می دهند ، وقتی هم نمی دهند ، باز هم می دهند . ولی اهل طبیعت عکس این هستند ، وقتی که می گیرند می گیرند ، وقتی هم می دهند ، می گیرند. اهل آخرت کارشان عطا و دادن است ، اهل طبیعت منع و گرفتن .

شرح استاد : این گفتار مثال یک مادر مهربانی است نسبت به فرزند خودش که زمانی یک خوراکی را به فرزندش می دهد که فرزند آن خوراکی را دوست دارد و طالب آن خوراکی است که این کار مادر عطایی است که به فرزند خود می کند ، و وقتی هم آن چیزی را که آن بچه هوس کرده ولی برایش ضرر دارد و مادر هوس او را عملی نمی کند و آن چیز را به او نمی دهد در اصل مادر با آن ندادنش دارد خیر می رساند به فرزندش ، چون با دادن آن چیز به فرزند مواجبات بیماری و ناراحتی او را فراهم می کند . لذا این مادر در دادن و منع و ندادنش دارد به فرزند محبت می کند و این خصوصیت مؤمن است . این صفت خداست که از خدا به اولیاء خدا و از اولیاء خدا به مؤمنین رسیده است . وقتی می دهند که می دهند و وقتی نمی دهند ، باز هم می دهند .

کافر و شقی که اهل طبیعت هستند وقتی چیزی می دهند ، برای این می دهند که حتماً چیزی از شما بگیرند . چون قصد آنها این نیست که چیزی به شما بدهند ، اگر حقوقی به شما می دهند برای این است که چهار برابر آن حقوق از شما کار بکشند . پس آن دادنشان برای گرفتن است . قصد آنها این است که کاری از شما بکشند و برای این کار دانه ای هم جلوی شما می پاشند . لذا زمانی که دارند به شما چیزی می دهند به نیت گرفتن ، آن کار را انجام می دهند .

در احکام دین توجه فرمائید آنجائی که خمس و ذکات می گیرند در اصل با پرداخت آنها ، چیزهای بسیار بزرگتری را می دهند . این احکام بهانه هایی است برای دادن آن چیزهای بزرگتر . خداوند خواسته چیزهایی بدهد که راهش و بهانه اش را پرداخت خمس و ذکات قرار داده است .

حتی زمانی که انسانی در میدان جنگ جان خودش را از دست می دهد که به فرموده قرآن : " إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ... (توبه/111) خدا از مؤمنان جانها و مالهایشان را خریده به این (بهاء) که بهشت از آن آنها باشد ... "  خداوند خواسته بهشت را بدهد این را بهانه کرده است . اصل بر دادن است که وقتی چیزی را می گیرد قصدش دادن است .

اگر حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) در ساعات آخر که همه اصحاب و نزدیکانشان شهید شده بودند و دیگر کسی باقی نمانده بود و حتی کوچکترین سرباز، حضرت علی اصغر (ع) هم شهید شده بودن و حضرت سیدالشهداء (ع) تنهای تنها بودند که در آن لحظات حضرت حال و هوای عجیبی داشتند ، از یک طرف اهل حرم نگران و از طرف دیگر دشمن حمله ور ، و این نقل شده است که حضرت سوار بر اسب خود بودند و حمله می کردند به سمت دشمنی که قصد داشت به طرف خیمه ها و خود حضرت حمله کنند و بعد برای اینکه اهل حرم متوجه بشوند که حضرت هنوز زنده هستند حضرت می فرمودند : " لا حول ولا قوة الا بالله " و با این ذکر پیغام می فرستادند برای اهل حرم که من هنوز هستم و با این روش مرتب به سمت دشمن حمله می کردند و آنها را عقب می زدند و مجدداً به عقب بر می گشتند . حالا تصور کنید با این حملات و با توجه به داغ هایی که حضرت در طول این روز دیده بودند و گرمای زیاد و آن تشنگی ببینید چه بر سر انسان می آورد و این بود که حضرت رمق را از دست دادند ، حضرت چند لحظه ای از اسب پیاده شدند و نیزه را بر زمین زدند و اصحاب خودشان را صدا زدند و فرمودند : آیا کسی هست که مرا یاری کند ؟ آیا کسی هست به نصرت من بر خیزد ؟ آیا کسی هست از حرم رسول خدا (ص) دفاع کند ؟ اگر حضرت در اینجا طلب نصرت می کند آیا حضرت نیاز به نصرت خلق دارد ؟ حضرتی که تمام خلقت بر سر او می چرخد ، همه اهل عالم از مجرای وجود او فیض و کمالات هستی را می برند ، حضرت به چه کسی محتاج است جز به خداوند متعال ؟ همه اهل عالم ریزه خوار سفره حضرت هستند ، حتی همین اشقیایی که امروز شمشیر به دست گرفتند و قصد جان حضرت را کرده اند ، آنها هم همین الآن وجودشان را از مجرای وجود حضرت دریافت می کنند . حیات و قدرت و علمشان را از مجرای وجود آن حضرت دریافت می کنند . حضرت به چه کسی نیاز دارد که نصرت بگیرد ؟ لذا آنجایی که حضرت می فرمایند : "هل من ناصراً ینصرنی " در واقع دارند می فرمایند : آیا کسی هست که بیاید تا من او را یاری کنم ؟ اولیاء خدا اینگونه اند که وقتی چیزی می گیرند در واقع دارند می دهند ، حضرت می خواهند یاری کنند . حضرت وقتی طلب آب کردند به این معنا است که حضرت می خواهند آب بنوشانند ، می خواهند آب معرفت ، آب کمال ، آب حقیقت ، آب توحید ، شراب توحید و ولایت را بنوشانند وقتی می گوید یک جرعه آب به من بدهید .

خدا و اولیاء خدا و مؤمنین اینگونه اند که وقتی می گیرند فی الواقع دارند می دهند بر خلاف اهل طبیعت که دانه می پاشانند تا صیدی بکنند .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد