حکمت متعالی

فرمایشات عرشی مرحوم دولابی که توسط استاد معظم جناب آقای مهدی طیب شرح گردیده است

حکمت متعالی

فرمایشات عرشی مرحوم دولابی که توسط استاد معظم جناب آقای مهدی طیب شرح گردیده است

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها – 17

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

همان وقتی که مغموم شده اید و زانوی غم در بغل گرفته اید و خود را از همه محروم تر می بینید ، لطف حق بالای سر شماست و فرج نزدیک است .

انّ مع العسر یسراً : همانا با سختی ، راحتی است .

شرح استاد : در همان زمانی که غم انسان را احاطه کرده ، همان موقع فرج است . همانطور که گفتیم زمانی که بدن تحت فشار است روح آزاد است . بدن و نفس گرفتار شده است ولی روح شادمان است.

در دل " عُسر " ، " یُسر" است .

-------------------------------------------------

لیلی برای سلامتی مجنون که بیمار شده بود ، آش نذری پخت و وقتی مجنون هم برای گرفتن آش به در خانه ی لیلی آمد ، لیلی ظرفش را به زمین زد و شکست . لیلی گفت : این صدقه برای سلامتی توست ، تو آمده ای بخوری و مریض بمانی . عقیقه ای هم که پدر و مادر برای بچه خود می کنند ، همین طور است . خود پدر و مادر و فرزندی که برای او عقیقه کرده اند ، نباید از آن بخورند . مجنون هم از لیلی مکدر نشد و گفت :

اگر با دیگرانش بود میلی                            چرا ظرف مرا بشکست لیلی

پس وقتی دعا کردیم و چیزی را خواستیم و خدا کاسه ما را شکست و به ما نداد ، باید بدانیم که خدا برای رشد خود ما این کار را کرده است و از خدا مکدر نشویم .

شرح استاد : مهم داستان این است که وقتی لیلی ظرف مجنون را شکست مجنون دلگیر نشد .

مردم به مجنون گفتند اینکه می گوئی لیلی تو را دوست دارد پس چرا ظرفت را شکست ؟  مجنون در پاسخ گفت : اگر با دیگرانش بود میلی ، چرا ظرف مرا بشکست لیلی .

حالا اگر خداوند ظرف دعاهایمان ، ظرف خواستمان ، ظرف آرزوهایمان را زد شکست در آنجاست که خداوند متعال لطف و محبتی دارد که هر چه آن محبت بزرگتر باشد بلا بزرگتر است .

روایات متعدد داریم که میزان ابتلائات ، متناسب با میزان ایمان و حسنات آن فرد است . هر چه حسنات و ایمان فرد بیشتر باشد ، بلاها و ابتلائات او بیشتر است .

در حدیث داریم که مثال مؤمن همانند کفه ترازو است . هر چه بر کفه ایمانش افزوده بشود بر کفه بلاهایش هم افزوده می شود .

در حدیث است که روزی یکی از اصحاب ، حضرت رسول (ص) را برای نهار به منزلشان دعوت کردند. حضرت بعد از اقامه نماز جماعت برای نهار به منزل اصحاب رفتند . زمانی که صاحبخانه برای آماده کردن نهار به آشپزخانه رفته بودند ، مرغی که بر روی لبه دیوار نشسته بود در هم آنجا تخم کرد و تخم مرغ از لبه دیوار غلتید و به پائین افتاد اما در بین راه به مانعی برخورد کرد و همین باعث شد که تخم مرغ نشکند و سالم بماند . حضرت با تعجب داشتند این صحنه را تماشا می کردند . صحابه نزد حضرت برگشتند و گفتند یا رسول الله (ص) میخواهم مطلبی بگویم که از این تخم مرغ که به این صورت سالم ماند تعجب انگیز تر باشد و آن این است که در تمام طول زندگی من تا کنون خداوند متعال هیچ گونه مشکل و مصیبتی را برای من نفرستاده است . حضرت با شنیدن این مطلب از جا برخاستند و فرمودند: من در خانه آدمی که خداوند متعال آنرا لایق ابتلاء ندیده است نهار نمی خورم . چون کسی را که امتحان نمی کنند کسی است که اصلاً مدرسه نمی رود . این شخص ولگرد داخل کوچه است . زمانی که انسان شاگرد مدرسه شد باید آخر سال امتحان بدهد و هر چه کلاس بالاتر برود باید امتحان سخت تری نیز بدهد . امتحان مقدمه ورود به مرتبه بالاتر است .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد