بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم
همان وقتی که مغموم شده اید و زانوی غم در بغل گرفته اید و خود را از همه محروم تر می بینید ، لطف حق بالای سر شماست و فرج نزدیک است .
انّ مع العسر یسراً : همانا با سختی ، راحتی است .
شرح استاد : در همان زمانی که غم انسان را احاطه کرده ، همان موقع فرج است . همانطور که گفتیم زمانی که بدن تحت فشار است روح آزاد است . بدن و نفس گرفتار شده است ولی روح شادمان است.
در دل " عُسر " ، " یُسر" است .
-------------------------------------------------
لیلی برای سلامتی مجنون که بیمار شده بود ، آش نذری پخت و وقتی مجنون هم برای گرفتن آش به در خانه ی لیلی آمد ، لیلی ظرفش را به زمین زد و شکست . لیلی گفت : این صدقه برای سلامتی توست ، تو آمده ای بخوری و مریض بمانی . عقیقه ای هم که پدر و مادر برای بچه خود می کنند ، همین طور است . خود پدر و مادر و فرزندی که برای او عقیقه کرده اند ، نباید از آن بخورند . مجنون هم از لیلی مکدر نشد و گفت :
اگر با دیگرانش بود میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی
پس وقتی دعا کردیم و چیزی را خواستیم و خدا کاسه ما را شکست و به ما نداد ، باید بدانیم که خدا برای رشد خود ما این کار را کرده است و از خدا مکدر نشویم .
شرح استاد : مهم داستان این است که وقتی لیلی ظرف مجنون را شکست مجنون دلگیر نشد .
مردم به مجنون گفتند اینکه می گوئی لیلی تو را دوست دارد پس چرا ظرفت را شکست ؟ مجنون در پاسخ گفت : اگر با دیگرانش بود میلی ، چرا ظرف مرا بشکست لیلی .
حالا اگر خداوند ظرف دعاهایمان ، ظرف خواستمان ، ظرف آرزوهایمان را زد شکست در آنجاست که خداوند متعال لطف و محبتی دارد که هر چه آن محبت بزرگتر باشد بلا بزرگتر است .
روایات متعدد داریم که میزان ابتلائات ، متناسب با میزان ایمان و حسنات آن فرد است . هر چه حسنات و ایمان فرد بیشتر باشد ، بلاها و ابتلائات او بیشتر است .
در حدیث داریم که مثال مؤمن همانند کفه ترازو است . هر چه بر کفه ایمانش افزوده بشود بر کفه بلاهایش هم افزوده می شود .
در حدیث است که روزی یکی از اصحاب ، حضرت رسول (ص) را برای نهار به منزلشان دعوت کردند. حضرت بعد از اقامه نماز جماعت برای نهار به منزل اصحاب رفتند . زمانی که صاحبخانه برای آماده کردن نهار به آشپزخانه رفته بودند ، مرغی که بر روی لبه دیوار نشسته بود در هم آنجا تخم کرد و تخم مرغ از لبه دیوار غلتید و به پائین افتاد اما در بین راه به مانعی برخورد کرد و همین باعث شد که تخم مرغ نشکند و سالم بماند . حضرت با تعجب داشتند این صحنه را تماشا می کردند . صحابه نزد حضرت برگشتند و گفتند یا رسول الله (ص) میخواهم مطلبی بگویم که از این تخم مرغ که به این صورت سالم ماند تعجب انگیز تر باشد و آن این است که در تمام طول زندگی من تا کنون خداوند متعال هیچ گونه مشکل و مصیبتی را برای من نفرستاده است . حضرت با شنیدن این مطلب از جا برخاستند و فرمودند: من در خانه آدمی که خداوند متعال آنرا لایق ابتلاء ندیده است نهار نمی خورم . چون کسی را که امتحان نمی کنند کسی است که اصلاً مدرسه نمی رود . این شخص ولگرد داخل کوچه است . زمانی که انسان شاگرد مدرسه شد باید آخر سال امتحان بدهد و هر چه کلاس بالاتر برود باید امتحان سخت تری نیز بدهد . امتحان مقدمه ورود به مرتبه بالاتر است .