حکمت متعالی

فرمایشات عرشی مرحوم دولابی که توسط استاد معظم جناب آقای مهدی طیب شرح گردیده است

حکمت متعالی

فرمایشات عرشی مرحوم دولابی که توسط استاد معظم جناب آقای مهدی طیب شرح گردیده است

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها –35

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

غم ، شب مؤمن است و غم های بزرگ ، لیلة القدر شیعه است .

شرح استاد : شب زمانی است که هوا تاریک است و چیزی دیده نمی شود . زمانی که غصه ها به سراغ انسان می آیند آسمان روح ما تاریک می شود و انسان نمی تواند حتی فکر کند و چیزی را ببیند و در آن غصه و گرفتاری غوطه ور است . این شب روحی ماست . پس غم شب مؤمن است .

شب مخزن اسرار خداست . گفت :

شب ز اسرار علی آگاه است                       دل شب مخزن سر الله است

شب خلوتگاه مناجات عاشقان خدا با خداست . گفت :

شب خیز که عاشقان به شب راز کنند          گـرد بر و بام دوست پـرواز کنند

هر دم که به هر کجاست شب بربندند           الا در دوست که شب باز کنند

یک شب داریم که همین شب کره زمین است که پشت به خورشید قرار دارد . به گفته بزرگان که فرموده اند : در روز کسی به جایی نرسید و هر کس به جایی رسید از دل این شب بود . البته این شب ظاهری است و ما شب دیگری هم داریم که دارای درجه بالاتری است .

" لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیرٌْ مِّنْ أَلْفِ شهَْر (قدر/3) شب قدر از هزار ماه برتر است‏ "

یک شب قدر بزرگتر از هزار ماه می شود سی هزار شبانه روز . یعنی آن رشدی که عبد در سیر عبودی خودش در طی سی هزار شبانه روز و نزدیک به هشتاد سال  عبادت کرده است و می تواند طی کند و به مراتب کمال برسد بیش از آن در " خَیرٌْ مِّنْ أَلْفِ شهَْر " هست و در لیلة القدر می تواند طی کند. یعنی در همین غم بزرگ و مصیبت بزرگی که خداوند به او عطا کرده می تواند به این کمالات برسد.

مرحوم دولابی در این رابطه مثال قشنگی می زدند و می فرمودند : در گذشته وقتی می خواستند کله و پاچه را بپزند آنرا داخل دیگی می ریختند و آنرا داخل تنوری که نان می پختند قرار می دادند . این کله و پاچه از شب تا صبح نزدیک به ده ساعت می بایست می جوشید تا صبح آماده برای خوردن شود . حالا در این اواخر دیگ زودپز بوجود آمد که همین کله و پاچه را داخل آن می گذارند و درش را می بندند که همین کله و پاچه ای که می بایست در مدت ده ساعت آماده می شد با این دیگ زودپز در مدت یکی دو ساعت آماده می شود . مرحوم دولابی می فرمودند : بشر توانسته دیگ زودپز درست کند آیا خدا بلد نیست ؟ این دیگ زودپز سایه آن حقیقت است که آن غمهای بزرگ در ما می آید و درش را محکم می بندند تا بجائی که دیگر نفس انسان را بند می آورد ، آنوقت آن سیری که این مؤمن باید در هشتاد سال طی کند چه بسا ظرف یک ماه همان سیر را طی می کند . یعنی به آن پختگی که ظرف هشتاد سال باید می رسید ظرف یک لیلة القدر به همان پختگی و شاید بیش از آن پختگی می رسد.

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها –34

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

لبت را کنترل کن . ولو به تو سخت می گذرد ، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو . حتی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راستی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی ، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود .

شرح استاد : در مرحله اول انسان باید لبش را کنترل کند و گله و شکایت نکند ، مرحله دوم و بالاتر این است که انسان از خدا تعریف هم بکند و ابراز کند که بهتر از این نمی شد و فوق تصور ما بود که خدا با ما این همه خوبی کند و خدا هیچ جایی را برای ما کم نگذاشته ، در دعای ماه رجب داریم :

" فَاِنَّهُ غَیْرُ مَنْقُوصٍ ما اَعْطَیْتَ (زیرا آنچه تو دهی چیزی کم ندارد ) "

این درجه بالاتر است که بعد از اینکه لبمان را کنترل کردیم و گله و شکایتی نداشتیم ، شروع کنیم از خدا تعریف کردن . البته امکان دارد اول کار شما پیش خودتان بگوئید که من با این تعریف دارم دروغ می گویم و خدا در این مسئله چیزی را کم گذاشته است چرا که من گرسنه ام ، فقیرم ، بیمارم ، بیکارم و ... و اینکه می گویم خدا بهترین کار ممکن را کرده است پس در حال دروغ گفتن هستم .

ولی شما به دروغ از خدا تعریف کنید و این کار را ادامه دهید ، چون این جهل ماست که اجازه نمی دهد ما خوبی ها و کمال فعل خدا را نبینیم و مرتب نقصان ببینیم . همین جهل باعث می شود ما نظام هستی را نظام احسن نبینیم و فکر می کنیم عیبی و کم و کاستی ای در این نظام هست .

وقتی که تعریف از خدا را ادامه دادید و پرده ها کنار رفت متوجه می شوید که دروغی نگفته اید و نظام هستی یک نظام احسن است و واقعاً بهتر از این نمی شد که خدا با ما انجام داد .

این مثال را بارها گفته ام که بچه ای که بیمار است و پزشک داروهای تلخی را برای او تجویر کرده و او را از شیرینی و بستنی منع کرده و برای او جست و خیز را ممنوع کرده است . حالا این بچه بخاطر جهلش فکر می کند دکتر برای او چیزهای بدی برایش تجویز کرده و نق می زند که این هم شد دکتر که باید درد آمپول و تلخی دارو را باید تحمل کنیم و از همه چیزهای خوشمزه و لذیذ ما را محروم کرده است . حالا اگر این بچه بزرگ بشود و بفهمد که با این بیماری شیرینی و شکلات و بستنی برایش ضرر دارد و امکان دارد که او را حتی بکشد و این داروهای تلخ برایش شفا بخش است آنوقت است که متوجه می شود آقای دکتر بهترین کار ممکن را با او می کند . لذا حالا اگر در آن سن طفولیت به او گفتند که به دروغ از آقای دکتر تشکر کن و به او بگو آقای دکتر دست شما درد نکند و شما چقدر قشنگ طبابت می کنید آنوقت وقتی کم کم بزرگ شدی و مثل آقای دکتر فهمیده شدی می بینی که آنوقتی که به دروغ از دکتر تعریف می کردی در واقع دروغ نمی گفتی و به راستی کار دکتر حرف نداشت . چرا که اگر این علم آقای دکتر را به آن کودک بدهند مطمئن باشید که او هم همان چیزی را برای خودش تجویز می کند که آقای دکتر تجویز کرده بود .

انشاء الله این فهم ما باز شود و ببینیم کارهایی که خدا با ما می کند کارهای خوبی است .

مرحوم دولابی می فرمودند جلسه ای پنج شش نفره تشکیل بدهید و در این جلسه بنشیند و به دروغ از خدا تعریف کنید . ملائکه آسمان متعجب می شوند و جلسه شما را به هم نشان می دهند که در جاهای مختلفی که انسانها از خدا گله مندند و مرتب نق می زنند جلسه ای هست که فقط از خدا تعریف می کنند و جلسه شما مانند نوری در آسمانها می درخشد . بعد کم کم که پرده ها کنار رفت می بینید که در واقع دروغ نمی گفتید و خدا خوب خدایی است .

لذا اگر خداوند به بنده اش علم و معرفت بدهد و این بنده را آزاد بگذارد که هر چه دوست داری برای خودت از این زندگی انتخاب کن می بینید که جز همان انتخابهایی که خداوند برای او انجام داده هیچ چیز دیگری را برای خود انتخاب نخواهد کرد چون می فهمد که بهترین چیز ممکن همانی است که خداوند برایش مقدر کرده است .

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها –33

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

خداوند فرمود : هر چه دیدی هیچی نگو ، من هم هر چی دیدم هیچی نمی گم . یعنی تو در مصائب صابر باش و چیزی نگو ، من هم در کوتاهی ها و خطاهایت چیزی نمی گویم .

شرح استاد : این یک قرار است که وقتی گرفتاری یا مریضی یا مشکلی پیش آمد ، صدایش را در نیاور و نق نزن .

پناه می بریم به خدا از دست مؤمنینی که خیلی دوست داشتنی هستند ولی وقتی مشکلاتی پیش می آید از خدا هم گلایه می کنند . واقعاً این چه جور ایمانی است ؟ گفت :

لاف عشق و گله از یار ، زهی لاف گزاف              دوستداری اینچنین مستحق هجرانند

این خیلی زشت است که انسان مدعی عرفان و ایمان باشد و اینچنین با پیش آمدن مشکلی گلایه و شکایت کند .

تو مصائب را بپوشان ، خدا هم گناهان تو را می پوشاند . اگر بخواهیم خدا گناهان و خطاهای را بپوشاند راهش این است که اگر ما در زندگیمان نقص و کاستی ای دیدیم ( البته وجود ندارد ) ولی اگر چیزی دیدیم باید دم بر نیاوریم .

------------------------------------------------------------

هر چه درد را آشکارتر کنی ، دوا دیرتر پیدا می شود . اگر با ادب بودی و چیزی نگفتی ، شاید خدا خودش در را باز کند .

شرح استاد: این مطلب خودش یک رمز و سر است . وقتی انسان مشکلی را در نزد هر کسی اظهار کرد دیگر دوایش دیر پیدا می شود . اما اگر با ادب باشد و آن گرفتاری را بپوشاند خود خدای متعال در را باز می کند .

اگر مشکلی پیش می آید دلیلش این است که خداوند می خواهد ظرفیت روحی ما را بزرگ کند . حالا وقتی آن مشکل را مرتب اظهار می کنیم یعنی اینکه آن مشکل را به بیرون می ریزیم . دقت کنید ، آن مشکل بوجود آمده که ظرف بزرگ بشود ولی شما آنرا بیرون می ریزید و به هر کس می رسی آنرا اظهار می کنی . خوب این ظرف بزرگ نمی شود چون هر چه از اینور می ریزند شما آنرا بیرون می ریزید از آنطرف باز در شما می ریزند با این کار آن گرفتاری باید در وجود شما بماند . حالا اگر آن گرفتاری را اظهار نکنی و دم بر نیاوری دیگر لازم نیست گرفتاری دیگری را در ظرف شما بریزند چون ظرف وجودی شما بزرگ شده است و در نتیجه آن گرفتاری قطع می شود .

لذا وقتی گرفتاری و مشکلی را اظهار می کنیم در عمل راه چاره را خودمان داریم می بندیم . باید بگذارید آن مصیبتی که آمده تا در وجود ما یک سازندگی ایجاد کند کارش را انجام بدهد و آنرا تخلیه نکنیم .

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها –32

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

امیدوارم در دنیا کاستی ها را نبینید ، اگر هم دیدید ، دم بر نیاورید .

شرح استاد : این آرزوی قشنگی است که مرحوم دولابی برای همه ما کرده اند .

بهتر است که انسان کاستی ها را در زندگیش نبیند ، گفت :

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن                   منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن

چقدر زیباست که انسان دیده اش را به دیدن بدی آلوده نکند و البته می شود که انسان اینجور بشود.

حتی اگر بنا را بر این بگذاریم که در دنیا بدی وجود دارد و البته تا زمانی که در عالم کثرت هستیم هم خوبی داریم و هم بدی . در همین زمانی که در عالم کثرت و عالم حجابها هستیم می شود بگونه ای بود که انسان به غیر از زیبائی چیزی را نبیند . نمونه بارز این نکته حضرت زینب (س) می باشد در زمانی که ابن زیاد (لعنت الله) سؤال کردند که : چگونه دیدی کار خداوند را با برادرت حسین (ع) ؟ حضرت زینب (س) فرمودند : " ما رأیت الی ما جمیلا (ندیدم مگر زیبایی ) " .

این چه چشمی است !  در صحنه ای که آن همه جنایات و شقاوت و زشتی و پلیدی از لشکریان عمربن سعد (لعنت الله) سر زد و حضرت فرمودند : ندیدم مگر زیبایی .

زمانی که فرد مؤمنی از دنیا میرود ، او را غسل و کفن می کنند و واجب است قبل از اینکه او را دفن کنند نماز میت را بر او بخوانند . در یکی از فرازهایی که در نماز می خوانند می گوئیم : خدایا این فردی که در پیشگاه تو این جا دراز کشیده  اگر مرد باشد : " عَبْدُکَ وَابْنُ عَبْدِکَ : این بنده توست " و اگر زن باشد " أمَتُکَ وَابْنَةُ عَبْدِکَ  " در ادامه می خوانیم : " وَابْنُ أمَتِکَ نَزَلَ بِکَ وأَنْتَ خَیْرُ مَنْزُول بِه : بر تو وارد و مهمان شده و تو بهترین کسی هستی که می توانی بر تو وارد شد " ، " اَلّلهُمَّ إنَّا لاَ نَعْلَمُ مِنْهُ إلاَّ خَیْراً: خدایا ما از این جز خیر چیزی خبر نداریم " . حالا توجه بفرمائید انسانی که جایز الخطاست و ممکن است آن مؤمن اشتباهاتی هم داشته باشد چون معصوم نیست ولی خداوند متعال دستور داده که بگوئید ؟ خدایا ما از این جز خیر چیزی خبر نداریم .

انسان باید بگونه ای بشود که در کسی بدی نبیند و چشم زیبابین داشته باشد .

مثالی است که بارها گفته ایم که : یک بلبل و مگسی بودند ، این دو را  در باغ سرخ معطری رها کنید ، می بینید بلبل مستقیماً بر روی شاخه گلی می نشیند و شروع به چهچهه و آواز در کنار گل می کند چون این بلبل در این باغ نمی بیند مگر گل را . اما مگس مستقیماً بر روی کودهای پای درختها می رود چون آن مگس در این باغ نمی بیند مگر آن کثافات را . توجه بفرمائید که ایندو در یک باغ هستند اما دو روحیه با دو رفتار مختلف .

یکی در آن باغ ندید جز گل ، و دیگری ندید جز کثافات.

جقدر زشت است که انسان روحیه مگس داشته باشد . چقدر زشت است که انسان با کسی برخورد کند و یا بر جمعی وارد شود و مستقیماً چشمش به طرف زشتیها و بدیها و کاستیهای  آن شخص یا جمع برود .

چقدر زیباست که انسان روحیه بلبل داشته باشد ، تا وقتی او را در باغ عالم رها کردند این انسان جز گل سرخ محمدی (ص) را نبیند . انشاءالله انسان می تواند به اینجا برسد و راهش هم عشق است .

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن                   منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن

" ای خدائی که جمیل و زیبائی را اظهار کردی و زشتیها را مخفی و پوشاندی "

اگر انسان این روحیه را داشته باشد متخلق به اخلاق الهی می شود . که اگر انسان اینطور شد دیگر کاستیها را نمی بیند و  چنان غرق در کمال و زیبائیها هست که دیگر نگاهش به طرفی کاستیها نمی رود . مانند یک ساختمانی که در بیرون و داخلش بسیار زیباست و حالا در گوشه آن یک ترک وجود دارد و این خیلی زشت است که انسان فقط نگاهش به آن ترک باشد .

باید در این عالم زیبابین بشویم و دیده زیبابین پیدا کنیم و تا این دیده را پیدا نکنیم به آنطرف پرده راه نخواهد بود .

شرط دیدن امام بعنوان حجت خدا ، دیدن رسول خدا ، دیدن ملائکة الله و ملاقات خود خدا ، این است که دیده باید زیبابین بشود . دیده ای که عادت به دیدن زشتیها دارد چگونه حجت خدا را که زشت نیست می تواند ببیند ؟ چون در حجت خدا زشتی ای وجود ندارد که من بتوانم آنرا ببینم .

حالا اگز نگاهتان به زشتی ای افتاد و کم و کاستی ای دیدی سکوت کن و صدایش را بلند نکن چون وقتی اظهارش کردی مشکل بوجود می آید .

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها –31

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

افضل عبادات صوم و صمت است : اول العبادة الصمت و الصوم . افضل العبادة الصبر و الصمت و الانتظار الفرج . یعنی هیچ چیز نخور ، دم هم نزن . مؤمن یک عمر روزه است و دم هم بر نمی آورد .

شرح استاد : در جلسه قبل توضیح دادیم که صوم و صمت یعنی روزه و سکوت .

پنج چیز است که خیلی مؤثر است در سیر و سلوک سالک :

صمت و جوع و سهر و خلوت و ذکری به مدام        نا تمامان این جهان را کند این پنج تمام

صمت یعنی اینکه انسان وراج نباشد و کم حرف بزند .

جوع یعنی گرسنگی و روزه بگیرد و پرخوری نکند .

سهر یعنی بیداری در دل شب و شب زنده داری .

خلوت یعنی همه اش قاطی جامعه نباشد .

و ذکری به مدام که این پنج چیز انسان را به کمال می رساند .

هر چند اینها مراتب ظاهری است و فقط خدا می داند که این سکوت تا چه اندازه می تواند عمیق تر باشد .

یک مرتبه این زبان انسان است که حرف نمی زند ، یک وقتی انسان در دل خودش با خودش حرف نمی زند که گاهاً پیش می آید ما در زبان ساکتیم ولی در دل خودمان و در فکر و اندیشه امان گله گذار هستیم . اینقدر لایه های زیادی در وجود ما هست که همه این لایه ها باید یکی یکی ساکت شوند .

" وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُون‏ (اعراف/204) چون قرآن خوانده شود گوش کنید و ساکت باشید شاید مشمول رحمت او واقع شوید "

اینکه می فرماید گوش کنید دلیل آن است که ساکت باشید انشاءالله بتوانید از سکوت به برکات آن دست پیدا کنید .

در صوم هم همینطور است ، گاهی انسان از خوردن دوری می کند ولی گاهی لایه های عمیق انسان از خوردن خودداری می کند .

کسی که می خواهد وارد وادی عبادت بشود اولش این است که باید اهل صوم و صمت باشد .

افضل عبادات یکی صبر است ، یکی صمت است یعنی سکوت کند و یکی هم انتظار فرج است که یک بخش آن انتظار عمومی است که همان ظهور حضرت بقیة الله العظم (عج) است و بخش دیگرش فرج انفرادی شخصی است که باید خودتان به فرج برسید و غیبت درونی اتان ختم بشود و ظهور باطنی شما اتفاق بیافتد و بتوانید حجت باطن را ملاقات کنید .

روزه نخوردن مطلق نیست . روزه نخوردن از طلوع فجر تا اذان مغرب است . معنای روزه این است که از خواسته های دنیوی در حد نیازتان استفاده کنید و زیاده روی نکنید . پیامبر (ص) فرمودند : از بیشترین چیزی که برای امتم می ترسم یکی پیروی از هوا و هوس و دوم آرزوهای دور و دراز دنیوی است .

پس مؤمن یک عمر روزه است و دم هم بر نمی آورد . با همه سختی ها و گرفتاریهایی که می آید چیزی اظهار نمی کند .

" ... یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّف‏ ... (بقره/273) ... مؤمنینی که از رفتن ناتوانند، ناآشنایان بى‏نیازشان مى‏پندارند ... "

یا در ضرب المثل هست که : طرف صورت خودش را با صیلی سرخ می کند . چرا این کار را می کند ؟ چون می خواهد آبروی خدا و اولیاء خدا را حفظ کند . هر کس او را می بیند می گوید چقدر وضعش خوب است و صورتش گلی است ولی نمی دانند که با صیلی صورتش را سرخ کرده است .

-----------------------------------------------------

در روایت نبوی وارد شده است که بهترین عبادت دو چیز است : صوم و صمت . یعنی خواسته و نظریه ای از خود نداشته باشی و هر تقدیری خداوند برای تو پیش آورده و بریده ، راضی باشی و گله و شکایتی هم اصلاً نداشته باشی و سکوت نمایی .

شرح استاد : اگر می خواهید به برترین عبادتها دست پیدا کنید در همین دو چیز است : صوم و صمت.

اگر می خواهید از راه عبادت به کمال و به یقین برسید باید که :

" وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقین‏ (حجر/99) و تا زمان مرگ پرستش کننده پروردگارت باش‏ "

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها –30

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

امیرالمؤمنین (ع) فرمودند : ثلاثة من کنوز الجنة کتمان الصدقة و کتمان المصیبة و کتمان المرض : سه چیز از گنج های ایمان است : اول صدقه دادن پنهانی در راه خدا ، دوم مصیبتی که رو کند و به کس نگویی ( الا به انیس ) ، سوم پوشاندن مرض و بیماری . هر چه مصیبت را بپوشانی ، گنجت بزرگ تر می شود . بزرگ ترین عبادات صوم است و صمت .

شرح استاد : صدقه لازم نیست فقط پول باشد . گاهی عفو یک کسی که به شما ظلمی کرده می تواند صدقه باشد . صدقه صورتهای متنوعی دارد . گاهی یک محبت و توجه به کسی صدقه است . گاهی یک علم و معرفتی که به کسی عطا می کنید صدقه است ولی صدقه پولی باید باشد .

مرحوم دولابی می فرمودند اولین جهاد ، جهاد مالی است بعد جهاد با انفس است . جهاد انفس جهاد اکبر است . جهاد انفس مبارزه با منیت است اما آن جهادی که در جبهه ای با دشمن مقابله می کنید و بدنتان زخمی می شود یا کشته می شوید با جهاد انفس فرق دارد . ایشان می فرمودند نکند جهاد با مال نکرده آمده اید و در این جلسه نشسته اید ، هیچی گیرتان نمی آید چون شرط اول جهاد با مال است . اول باید بتوانید از مالتان بگذرید بعد از چیزهای دیگری می توانی بگذری ، چون وقتی که شما هنوز به یک مبلغ ناچیزی چسبیده ای چطور می توانی از عالم کثرت کنده شوی و به سمت حقیقت توحید بروی .

انسانهایی هستند که با کوچکترین مصیبتی شروع به گله کردن می کنند که حقیقت این گله ، گله کردن از خود خداست ، گفت :

لاف عشق و گله از یار                                     زهی لاف گزاف

که دم از عشق خداوندی می زنی و گله از خدا می کنی !

پس باید کتمان مصیبت کرد . اگر مشکل و گرفتاری و بیماری و فقری پیش آمده ، انسان نباید دم برآورد و به کسی ابراز نکند . حالا اگر دیگر عرصه به او تنگ شد می تواند به انیسش بگوید ، آنهم محرمانه و خصوصی .

هر چه مصیبت را بپوشانی عطاهایت بیشتر است چون این مصیبت می آید تا ظرف وجودی ما را بزرگتر کند . خداوند یک عطای بزرگی را برای ما در نظر گرفته که ظرفیت وجود ما در حال حاضر گنجایش آن عطا را ندارد که خداوند باید از دادن آن عطا صرف نظر کند یا باید ظرف وجودی ما را بزرگتر کند . ظرف وجودی ما بزرگ نمی شود مگر در دل ابتلائات . حالا این ابتلائات چه زمانی ظرف وجودی ما را بزرگتر می کند ؟ وقتی که دم بر نیاوریم . مثل زمانی که بادکنکی را دارند باد می کنند . این بادکنک چه زمانی باد می شود ؟ وقتی که سوراخ نداشته باشد . حالا شما وقتی نزد هر کسی می روی و سفره دلت را باز می کنی و درد دل می کنی و مرتب از خداوند و خوبان خدا شکایت داری در واقع بادکنکت سوراخ دارد . در حالی که باید بگذاری این ابتلاء در وجودت بیاید و درش را ببنددی و آنرا ابراز نکن تا ظرف وجودت بزرگ بشود تا آن عطایی را که خداوند برایت در نظر گرفته جا داشته باشی تا تحویل بگیری والا ظرف وجودت جا نداره و تا زمانی که بزرگ نشوی این بلا ادامه دارد .

این یک راز است که اگر در نزد این و آن بروی و از بلا بگویی گرفتاریها گشوده نمی شود چون قرار است بادکنک وجودت بزرگ شود و اگر بخواهی که دیگر این بادکنک را باد نکنند باید سوراخ بادکنکت را ببندی . این بلا آمده تا یک سازندگی خاصی را در ما ایجاد کند و وقتی آن سازندگی ایجاد شد دیگر لازم نیست آن بلا ادامه پیدا کند و خداوند آنرا برطرف می کند و اگر انسان اظهار نکند مصائب را ، سختی ها ، محرومیت ها را ، همین ظرف وجودی انسان را بزرگ می کند در نتیجه عطاهایش و بهشتش بزرگ تر می شود .

اقیانوس رحمت خدا بی انتهاست و آنی که نصیب شما می شود به تناسب ظرف شماست .

از آنطرف که بخلی نیست ، محدویت مربوط به این طرف است .

صوم یعنی امساک کردن و صمت یعنی سکوت کردن .

صوم یعنی محرومیت و صمت یعنی دم بر نیاوردن بر آن محرومیت .

وقتی روزه می گیری نه میخوری و نه می آشامی ، پس روزه یک نوع محرومیت است .

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها –29

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

هیچ ابتلائی ، چه دنیایی و چه آخرتی ، به مؤمنی نمی رسد ، الا ضامنش خداست و خدا جبران می کند .

اگر کسی نقص یا ابتلاء و کمبودی در زندگی دارد ، خداوند متعال حتماً از راه دیگر جبران می کند . در سابق مثلاً اگر کسی زلف نداشت و کچل بود ، در عوض صدای خوبی داشت ، به طوری که بیست نفر زلف دار اطراف او بودند .

افراد معدودی که خدا برای عبرت گرفتن دیگران ، از بعضی نعمت های ظاهری محروم کرده است ، در عوض چند چیز قیمتی مخفی در وجودشان به آنها داده است که دیگران از آن خبر ندارند .

شرح استاد : اگر کسی چشم ظاهرش نابیناست و خداوند این نابینا را خلق کرده که دیگران ببینند و عبرت بگیرند و ارزش این چشم سالمی که خداوند به آنها عنایت کرده را متوجه بشوند و شاکر بشوند این نعمت را . از طرف دیگر اگر خداوند این نایبنا را خلق کرده اینطور نیست که آنرا محروم گذاشته باشد بلکه درست است که از چشم ظاهری محروم است ولی خدا می داند که چه عطاهای بزرگی را به آن شخص عنایت نموده است .

نکته اساسی در این مطالب این است که اگر خداوند یکجایی برای ما کم گذاشته در جای دیگر جبران نموده است .

اگر خداوند ابتلائی ، محرومیتی و نقصی را برای یک عبدی به خاطر حکمتی پیش آورد در جای دیگر آنرا جبران می کند . اینطوری نیست که آن عبد محروم باشد ، البته این را باید گفت که ما معمولاً نقص ها را می بینیم ولی به عطایای خداوند بی توجه هستیم .

این را باید متوجه باشیم که اگر انسانی از یک جهت محروم است از جهت دیگری مورد لطف می باشد.

همانند سکه ای که یک رویش بلاست و روی دیگرش عطا است .

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها –28

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

آنچه از گناهانت را که استغفار می کنی ، خودت قصاص کرده ای و آنچه را هم که استغفار نمی کنی ، خدا در قالب حوادثی که در زندگی برای تو پیش می آورد ، قصاص می کند .

شرح استاد :گاهی اوقات انسان گناهانی را انجام می دهد و بعد همین انسان خودش را حد می زند و قصاص می کند یعنی استغفار می کند . همان موقعی که در تنهائی با عرق شرم پیشانی در پیشگاه خداوند متعال نشسته ای و از خطاها و گناهان نادم و پشیمان هستی در اصل خودت را قصاص کرده ای . اما اگر این استغفار را انجام ندهی در قالب حوادثی ، خداوند متعال تو را قصاص می کند که همین باعث ادامه حیات ماست و گناهان را پاک می کند و نباید گله مندی داشته باشیم .

مشکلات این دنیا عقوبت است . روزی که " بَلى‏ " گفت ، کمی شل گفت و این مشکلات عقوبت آن است . این عقوبت لطف است ، چون با تحمل ، از آن گناه پاک می شود و راحت می گردد . منتها انسان گناهش را نمی بیند که موجب شد او به سفلی بیفتد . قطعاً چیزی در ما بود که لازمه اش این بود که به این سفلی بیافتیم و بعد خدا و خوبان خدا را یاد کنیم و از آن بیرون بیائیم . آیه ی قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها : هر کس نفس خود را تزکیه کرد ، رستگار شد ، نشان میدهد که دوستان اهل بیت (ع) بالاخره پاک می شوند و از سفلی نجات پیدا می کنند .

شرح استاد : عهد الست را بیاد آورید ، آن زمانی که از انسان میثاق و عهد گرفتیم " ... ْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى‏ ... (اعراف/172) ... آیا من پروردگار شما نیستم؟» گفتند: آرى‏ ... " . این گفتار این را می رساند که ما در عوالم قبل هم صاحب اختیار بوده ایم . خود این عهد گرفتن در عالم ذر یا عالم میثاق نمونه اختیار است از موجودی که صاحب اختیار است و گرنه اگر اختیاری نبود سؤال مفهمومی نداشت. بسیاری از انسانها به استثناء خصیصین که در روز عهد از آنها سؤال کرد : أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ ، دیر بلی را گفتند که این شل گفتن باعث عقوبتی است که در این دنیا گرفتار آن هستند . البته عقوبت به چه معنا، به معنای قصاصی که در جلسات قبل توضیح دادیم . به معنای این که آن عقوبت می آید و جبران و ترمیم می کند ضایعه آن تخلف را .

این ابتلائات وقتی بر ما وارد می شود آن گناهان و تخلفات را اصلاح و ما را آزاد می کند . ما خرابکاری هایمان را که نمی بینیم بلکه گرفتاریهایمان را می بینیم و چون فقط نگاهمان به گرفتاریهایمان هست آنوقت طلبکار و دلخور هم هستیم و صدای اعتراضمان بلند است . اگر ما خرابکاری هایمان را ببینیم آنوقت خلاف توقع عمل نمی کنیم و احساس طلبکاری نداریم .

" لَقَدْ خَلَقْنَا الْانسَانَ فىِ أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ(4) ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ(5) (التین) که ما انسان را به نیکوترین صورت و سیرت آفریدیم، (4) آن گاه او را به پایین‏ترین مرحله برگرداندیم، (5) "

که البته :

" إِلَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیرُْ ممَْنُون‏ ‏ (التین/6) مگر آنان که ایمان آوردند و کارهاى شایسته کردند- که براى آنها پاداش بى‏پایان است‏ ‏ "

این را بدانید در هر جائی که در قرآن به کلمه مؤمنون برخوردید بدانید که منظور شیعه اهل بیت عصمت و طهارت (ع) است . دیگران " مسلم " هستند و "مؤمن " نیستند . به همین خاطر فرمود : " قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون‏ ( مؤمنون/1) مؤمنان رستگار شدند " ، " قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى‏ (الاعلی/14) کسى که خود را تزکیه کند مسلما رستگار شود " ، " قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها (شمس / 9) هر کس نفس خود را تزکیه کند رستگار خواهد شد "

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها –27

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْباب‏ : ای صاحبان خردها ، برای شما در قصاص ، زندگانی و حیات است . روزی نیست که قصاص نباشد. هر کار که کردی ، نتیجه ی آن را می بینی . هر بدی که بکنی ، نتیجه ی آن را می بینی و همه چیز گــَــــل هم در می رود . اگر مال کسی را خوردی ، مالت را می خورند و خلاصه اگر قصاص نباشد، همه چیز به هم می خورد و حیات از بین می رود . برای همین است که : فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ

شرح استاد : گفت : این جهان کوه است و فعل ما ندا . این ندا و صوت به طرف ما بر می گردد . عکس العمل ما به خود ما بر می گردد و این برگشتن یعنی اینکه ما قصاص می شویم .

" إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها  ... (اسرا/7) اگر نیکى کنید به خود کرده‏اید و اگر بدى کردید باز به خود کرده‏اید ... "

در این دنیا همه چیز تلافی می شود .

اگر در این جا دل کسی را رنجاندی ، دو روز بعد دو هفته بعد دو سال بعد یکی پیدا می شود و دلت را می رنجاند و ... در همین جا قصاص می شود . البته این قصاص غیر از قصاص تشریعی است ، که در این نوع قصاص قاضی حکم می دهد که حالا حکم را اجرا بکنند یا نکنند و یا اینکه مجرم گیر بیافتد یا نیافتد . اما این قصاصی که در آیه بالا آمده است حتماً اجرا می شود .

حالا با این همه فسق و فجور و ظلم و تباهی اگر عذابی نمی آید بدلیل آن است که هر کسی دارد قصاص کارهای خودش را می بیند و همه ما دادمان در آمده است . این قصاص باعث شده که حیات ادامه پیدا کند و گرنه با این همه ظلم و معصیتی که در زمین هست عذاب ، اهل زمین را می بلعید .

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها –26

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

آب صاف خیلی خوشگوار است ، صدایش هم قشنگ است . خرابی هم ندارد و خلق هم از آن استفاده می کنند ، زمین هم حالش از آن به جا می آید و گل های محمدی می رویاند . آب گل آلود صدای بدی دارد ، خرابی هم دارد ، ولی کمی که جلو رفت ، در یک گودال می افتد و جلویش بسته می شود ، آن وقت گِل هایش ته نشین می شود و آب صاف می شود . ابتلائات گودال هایی هستند که خدا برای هر کس که طغیان کند ، پیش می آورد و جلوی آن را می بندد تا صاف شود . تو اگر جلوی غضب و طغیان خود در برابر دیگران را بگیری ، نیازی به گودال ابتلائات نخواهی داشت و خدا هم پیش نمی آورد .

-----------------------------------------------

هرگاه مؤمن طغیان کند و گل آلود شود ، خداوند گودالی سد راه او قرار می دهد ، تا گل هایش ته نشین شود و دو باره صاف شود ، یعنی با حوادث و  ابتلائات جلوی او سد می زند تا زلال شود .

-----------------------------------------------

قرآن آب زلال است . معلوماتی که توأم با محبت و تقوا نیست ، آب گل آلود است . آب گل آلود را اگر در چاله ای بیندازید و جلویش را ببندند ، گل هایش ته نشین می شود و آبش صاف می شود . موانعی که خدا در زندگی ایجاد می کند ، برای همین است . البته اگر استغفار کنیم ، نیازی به این راه بندان ها و گیرها نخواهد بود .

شرح استاد : وقتی که انسان منم منم می کند و منی را در میان می بیند ، احساس قدرتی می کند، احساس علمی می کند ، احساس کمالی می کند و ... بالاخره جلوه ای از من خودش را می بیند که این می تواند قدرت ظاهری یا قدرت روحی باشد و با این منیت طغیان می کند .

چون آب گل آلود شد و این علم با منیت و خودخواهی آلوده شد ، آن قدرت آلوده شد با خودبینی و خودپرستی ، خداوند متعال برای اینکه این طغیان را بخواباند و چون میخواهد این آب گل آلود را زلال کند در جلوی این آب گل آلود یک سد یا گودالی بوجود می آورد و راهش را می بندد . وقتی جلوی آب گرفته شد از آن طغیان و حرکت باز می ایستد و گِـل هایش ته می نشیند و آب زلال می شود .

خداوند راه بندان هایی را که در زندگی ما ایجاد می کند یکی از محسناتش همین است و وقتی پشت در بسته گیر کردیم و هر چه در توان داشتیم دیدیم که کاری از دستمان بر نمی آید و وقتی زمین و زمان را بسیج کردیم و دیدیم که مشکل حل نمی شود می فهمیم این همان راه بندانی است که خداوند درست کرده است و ما را در پشت این راه بندان منتظر گذاشته تا گِـل های ما ته نشین شود و منم منم ما بخوابد . زمانی که آن منم خوابید و آب زلال شد و گفتیم خدا ، آنوقت در را باز می کنند .

آب زلال ، منیت و ادعا و سر و صدا ندارد . آبی که گِلش ته نشین شد آنوقت آرام و لطیف می شود .

پس راه بندانها چیز خوبی شد چون ما را خالص کرد . و وقتی احتیاج به راه بندان داریم که دچار منیت ها شدیم . لذا باید مراقب خودمان باشیم که از همان اول خودمان را گِـل آلود نکنیم و از همان اول به خدا بگوئیم که هیچی نیستیم و هیچی نمی دانیم و به خدا بگوئیم که ما جهل مطلق هستیم و به خدا بگوئیم ما اصلاً وجودی نداریم ، گفت :

من ز خود تار و پودی نـدارم                            من ز خود هست و بودی ندارم

من که از خود وجودی ندارم                            من گـدا ، من گــدا ، من گدایـم

اگر از روز اول انسان به این موارد توجه کند و غافل نشود ، اصلاً گِـل آلود نمی شود که نیاز به گودال پیدا کند ، دیگر نیازی نیست که خداوند در مقابل کارهایش سد ایجاد کند و انسان گیر کند . البته اگر قبل از اینکه در گودال بیفتیم متوجه گِـل آلود شدن خود بشویم راهش این است که سر به سجده بگذاریم و به خداوند بگوید من کی هستم ، خیالاتی شدم ، وهم مرا گرفت که خیال کردم منی وجود دارم ، قدرتی دارم ، هنری دارم ، فهمی دارم ، شعوری دارم ، زرنگی ای دارم ، عبادتی دارم ، ریاضتی دارم ، کرامتی دارم ، خدایا من کی هستم همه اش تویی ، " هُوَ الْأَوَّلُ وَ الاَْخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِن‏ (حدید/3) او اول و آخر و ظاهر و باطن است‏ " و  استغفار کنیم . سجده کردن گِـل های انسان را ته نشین می کند ، چون در سجده انسان منیت خودش را در پست ترین جا قرار می دهد و انسان به خاک مذلت می افتد . بزرگ ترین گناه آن است که انسان خودش را ببیند . گفت :

مادر بتها بت نفس شماست                          چون که آن بت مار و این بت اژدهاست

ببینید قرآن چقدر زلال است ، قرآن از لب چه کسی بیرون آمد ؟ از لبان مبارک رسول الله (ص) ، گفت :

گر چه از لب پیغمبر است                               هر که گفته حق نگفته کافر است

همه گویندگان وسیله و ابزار هستند ، گفت :

در پس آینه طوطی صفتم داشته اند                آن چه استاد ازل گفت بگو می گوئیم

" هو الناطق ، ناطق خداست " ، " هو المتکلم ، متکلم خداست " ، اگر آب زلال می خواهید وجود پیغمبر را نگاه کنید ، ببینید وقتی حضرت قرآن می خوانند شما وجود پیغمبر را می بینید ؟ خود خداست که دارد حرف می زند . گفته اند اگر کسی می خواهد خدا با او حرف بزند برود قرآن بخواند ، اما اگر کسی می خواهد خودش با خدا حرف بزند برود نماز و دعا بخواند . وقتی شما قرآن می خوانید اصلاً پیغمبر را نمی بینید ، در حالی که آن گفتار از زبان پیغمبر جاری شده است .

" سُبْحانَ الَّذی أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى‏ ... (اسرا/1) پاک و منزه است خدایى که در مبارک شبى بنده خود (محمد) (ص) را از مسجد حرام (مکه معظمه) به مسجد اقصایى که پیرامونش را (به قدوم خاصان خود) مبارک ساخت‏ ... "

این همان مقام عبودیت مطلق است . این مقام ، مقامی است که کوچکترین رایحه ای از جنبه های کثرت را در آن نمی بینید . در این مقام ، منی را نمی بینید . این مقام را وقتی نگاه می کنید خدا را می بینید ، وقتی به حرفهایش گوش می دهی صدای خدا را شنیدی ، فرمان او را ببری ، فرمان خدا را برده ای ، " ... أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُول‏ ... (نساء/59) ... خدا و پیامبر را اطاعت کنید ... " ، آیینه تمام نمای اسماء و صفات الهی ، این قرآن همان آب زلال است ، آبی بی موج ، شفاف و بی حد ، لذا شما فقط خدا را می بینید .

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها –25

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

اگر خود را مثل خرمن گندم باد نمی دهید تا خالص شوید ، لااقل وقتی که مربیان حقیقی شما را باد می دهند ، راضی باشید . مصائب و سختی ها ، ناخالصی ها را از بین می برد .

شرح استاد : در ایام قدیم که این وسایل مکانیزه کشاورزی نبود ، وقتی کشاورزان گندم را درو می کردند و برای اینکه دانه گندم را از ساقه اش جدا کنند چهارپایان را از روی آنها عبور می دادند و به قول معروف آن را می کوبیدند و به این وسیله گندم را از ساقه جدا می کردند و ساقه ها تبدیل به کاه می شد ولی دانه گندم هنوز داخل آن موجود بود که برای جدا کردن دانه ها وقتی باد تندی می آمد این کاه و دانه های گندم را با بیل به هوا پرتاب می کردند . با این کار گندم ها که سنگین تر بودند زودتر به پائین می آمدند و کاهها بدلیل سبکی چند متر آن طرف تر پائین می آمدند و با این وسیله دانه گندم را از کاه جدا می کردند و برای اینکه دانه گندم کاملاً پاک پاک بشود گاهاً پیش می آمد که دو سه بار این کار را تکرار می کردند .

خداوند هم همین کار را با مؤمن می کند و برای اینکه مؤمن خالص بشود آنرا در مسیر باد حوادث قرار می دهد .

البته سخن بالا این است که لازم نیست کسی با اراده و انتخاب خود ، خود را در مسیر حوادث قرار دهد و از سختی ها استقبال کند ولی زمانی که خداوند این باد را فرستاد باید بدانیم که این باد برای آن است که ما خالص شویم ، مگر ما نمی خواهیم که خالص شویم ؟ مگر نمی خواهیم که در ما آشغال وجود نداشته باشد؟ مگر نمی خواهیم به توحید برسیم ؟ مگر نمی خواهیم وجودمان یک دست بشود ؟ همه این کارها را باد حوادث انجام می دهد . باد حوادث آشغالها را از وجود ما پاک می کند . لذا وقتی خدا این باد را فرستاد سعی نکنیم که از جلوی این باد فرار کنیم ، شکوائیه نکنیم ، ابراز ناخرسندی نکنیم ، وقتی خداوند حادثه و مشکلی و سختی ای فرستاد باید غصه نخوریم و فرار نکنیم از مصائبی که به ما رسیده تا ناخالصی های ما از بین برود . لازم نیست ما بدنبال ریاضت برویم و این ریاضت هایی که بشر ساخته است زیاد کاری ازش بر نمی آید که با این ریاضت ها اگر به چهار تا قدرت روحی برسید از آن طرف چهار تا غرور گریبانگیر شما را خواهد گرفت . ریاضت ، ریاضتهای خداداد است .

سالک برای رشد احتیاج به ریاضت دارد منتها ریاضتها را خود خدا می فرستد . این چه کاری است که بروی در یک گوشه ای چله بگیری که چکار کنی ؟ سختی هایی که در زندگی مؤمن پیش می آید خودش ریاضتهای مؤمن است و مؤمن باید از آن بهره ببرد .

ریاضت یعنی ورزش . ریاضت درون ما را قوی و بزرگ می کند لذا نباید نق زد و اعتراض نکرد بلکه خوشحال باشیم که خداوند متعال با این ریاضت ما را می پروراند .

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها –24

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

وقتی پدر و مادر از روی محبت ، لباس کثیف بچه را بیرون می آورند و او را به حمام می برند و می شویند ، بچه گریه می کند . خدا هم وقتی با ابتلائات می خواهد بنده اش را پاک کند و لباس تمیز بر تن او کند ، او چون جاهل است ، گریه سر می دهد و ناله می کند .

شرح استاد : همه جنبه های این عالم سایه هایی هستند ، مثل هایی هستند ، نمودهایی هستند و ماکت هایی هستند از حقایق عالم بالا . لذا هر کدام از پدیده های عالم پائین را که نگاه کنید و اگر اهل عبرت باشید می توانید از حقیقت آن در عالم بالا سر در بیاورید .

این تمثیلی را که در بالا آمده و بچه کوچکی که جاهل است و این را نمی داند که بدنش کثیف است و بوی بد عرق می دهد و همین می تواند باعث بیماری شود و دیگران برای این کثیفی رغبتی به نشستن نزد او ندارند و برای همین می خواهند او را به حمام ببرند که تمیز شود ولی وقتی دارند او را کیسه می کشند که چرکها را از بدنش دور کنند گریه می کند .

خدا و اولیاء خدا هم اینطوری هستند و مؤمن را به حمام می برند و با این ابتلائات که همان کیسه کشیدن است و این همان لباس کثیف را از تن او درآوردن است می خواهند او را تمیز کنند اما چون مؤمن جاهل است ناله و گریه می کند .

حال اگر این مؤمن رشد کند و بزرگ شود و این را بفهمد که خدا دارد مرا پاک می کند ، این را بفهمد که خدا دارد این لباس کثیف کثرت را از تن او در می آورد تا لباس لطیف عوالم بالاتر را تن او کند ، این لباس جسمانی را در می آورد تا لباس مثالی را بر تن او کند .

بچه ها وقتی کوچکند از حمام رفتن خوششان نمی آید ولی وقتی بزرگ شدند حمام را دوست دارند ، مؤمن هم همینطور است وقتی فهمید و بزرگ شد از ابتلائات که همان حمام رفتن است ناله سر نمی دهد و پذیرای آن ابتلاء است .

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها – 23

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

هر وقت بلائی به مؤمن می رسد ، او را سبک می کند . قرآن هم می گوید مؤمن بر روی زمین سبک راه می رود .

شرح استاد : وقتی محبت دنیا از انسان برود جاذبه دنیا کم می شود ، جاذبه که کم شد انسان سبک راه می رود . همانند این فضانوردانی که در فضا یا کره ماه راه می روند چون جاذبه نیست انگار می خواهند پرواز کنند . ابتلائات مؤمن را سبک می کند . ابتلائات محبت دنیا را از وجود انسان کم می کند . ابتلائات سنگینی معصیت و گناه را در انسان از بین می برد . حالا اگر کسی به انسان بدی کرد نباید زیاد دلخور شد . گفت :

این جفای خلق با تو در جهان                            گر بدانی گنج زر باشد در نهان

خلق را با تو کج و بدخــو کنــد                            تا تـــو را نـاچــار او آن سو کنـد

وقتی مردم اذیتت کردند سرت را بلند می کنی و می گوئی خدایا به دادم برس .

حتی زمانی یک زن و شوهر که تا یک ساعت قبل با هم خوب بودند یکدفعه میانه اشان بهم می خورد و یا دوست چندین ساله که با هم خیلی رفیق بودید می شود دشمن خونی شما . نباید زیاد دلخور شد چون این محبت خداست ، چون ما در جاذبه آن دوستی یا آن همسر گرفتار شده بودیم و اگر این محبت ادامه پیدا می کرد در دام محبت آنها گیر می کردیم و می چسبیدیم به زمین ، لذا خداوند متعال کاری می کند که همین شخصی که باعث جذبه به تو بود یکدفعه تو را اذیت کند و این سبب می شود که دلبستگی تو به این دنیا قطع بشود و همین امر باعث می شود که بتوانی راحت پرواز کنی . اینها لطف خداست و باید قدر آنرا بدانیم .

فرزند ، همسر ، رفیق ، همسایه ، فامیل و یا هر کس دیگر که شما را اذیت می کنند آنها مأمور خدا هستند که روی شما را به سمت بالا برگردانند .

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها – 22

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

دوستان اهل بیت (ع) وقتی در ابتلائات دنیا کمی گرم می شوند ، گناهانشان پاک می شود . در روایت است که بهره ی شیعیان از جهنم تبی است که می کنند . دوستان اهل بیت (ع) چون حساس ترند ، از مصائب دنیا بیشتر اذیت می شوند .

شرح استاد : گاهی در زندگی مشکلاتی پیش می آید که انسان را داغ و گرم می کند .

گاهی به انسان تهمتی زده می شود ، گاهی حق انسان را می خورند ، گاهی انسان را اذیت می کنند و ... به هر حال مشکلی درست می کنند .

پیامبر اکرم (ص) فرموده اند : " ساعات الهموم ساعات الکفارات : اوقات غم و غصه، هنگام کفاره گناه است " .

این گرفتاریها و مشکلات ، آلودگی های وجود ما را می سوزاند و از بین می برد . همانند بیماریهایی که باید آن را برق بگذارند تا خوب شود . بعضی از گناهان ما را هم تا آنرا برق نگذارند خوب نمی شود . البته خوش بحال کسانی که خداوند در این دنیا برایشان برق می گذارد چون برق این دنیا قدرتی ندارد ولی کسانی که شقی هستند خداوند در این دنیا کاری با آنها ندارد و در دوزخ حسابی آنها را داغ می کنند تا همه چرکها و آلودگی ها را بسوزانند .

البته مؤمن باید سعی کند که داغ نشود چون داغ شدن بویی  از جهنم دارد . اصل داغ کردن مربوط به جهنم است . همانند زخمی که هیچ راهی برای بهبودی ندارد لذا این زخم را با قطعه فلزی داغ می کردند تا عفونت را از بین ببرند . باطن جهنم هم این است که می خواهند بیمار را خوب کنند لذا چرکها و آلودگیها را داغ می کنند و بعد از بهبودی بیمار را ترخیص می کنند که به بهشت برود . ولی باید بدانیم که این معالجات طاقت فرسا است ، گرچه خوب و مفید است اما بسیار دردآور است .

حال برای مؤمن بجای عذابهای جهنمی چند روزی را در این دنیا با گرفتاری و مشکلی که برایش پیش می آورند ، آلودگیها را می سوزانند .

دوستان اهل بیت (ع) چون اهل محبت هستند و کسانی که اهل محبت باشند خیلی حساس می شوند و با یک چیز کوچک آزرده می شود و به قول معروف صدای آخشان در می آید و نازک نارنجی می شوند و به همین خاطر، مشکلات دنیایی دوستان اهل محبت را بیشتر درد می آورد . البته شاید اشقیا و کفار از این گرفتاریها اینقدر دردشان نیاید ولی مؤمنین چون وجودشان حساس تر است درد بیشتری احساس می کنند . اشتقیا مانند کرگدن پوستشان کلفت است ، قرآن می فرماید :

" ... کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها لِیَذُوقُوا الْعَذابَ ... (نساء/56) ... به زودى داخل آتششان مى‏کنیم که هر نوبت پوستشان چروک شود پوستى دیگر بر تنشان مى‏کشیم، تا عذاب را هم چنان بچشند ... "

اشقیا مانند کرگدن پوستشان کلفت است و چیزی متوجه نمی شوند برای همین این پوست را می ریزند تا پوست جدید و لطیف بروید تا عذاب را حس کنند .

دوستان اهل بیت (ع) در همین دنیا دارای این پوست لطیف هستند ولی دوزخیان در دوزخ بعد از اینکه پوست کلفتشان سوخت و ریخت آن پوست لطیف می روید .

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها – 21

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

ابتلا و امتحان ، فضل ثانوی خداوند است که انسان را متوجه ضعف های خود می سازد و امکان می دهد در مسیر رفع آنها گام بردارد . احساس خسارت شکست در امتحان الهی موجب می شود انسان گام های بلندتری در این مسیر بردارد .

شرح استاد : خود انسان مکلف است که برود و در خودش جستجو کند تا عیب هایش را بیابد و آنها را برطرف کند .

" قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّئهَا (شمس/9) (سوگند به این آیات) که هر کس جان خود را از گناه پاک سازد رستگار مى‏شود "

فلاح میوه تزکیه است و تزکیه مستلزم این است که انسان کاستی ها و نقص ها و ایرادات و آلودگیهای درون خودش را بشناسد و برطرف کند . اما خداوند متعال لطف و عنایتی بر ما کرده که کار بر ما ساده تر باشد .

جستجو برای پیدا کردن عیوب پنهان درونی وجود ما کار بسیار دشواری است . خداوند متعال برای اینکه مؤمن به راحتی بتواند عیوب نفس خودش را پیدا کند و در صدد برطرف کردنش بر بیاید آمده یک معرفهایی را در دسترس قرار داده ( همانگونه که ما در علم شیمی یک معرفهایی را در یک محلولی می زنیم تا ببینیم آن محلول باز است یا اسید ) و این ابتلائات نقش یک معرف را دارد .

خداوند متعال وقتی ابتلائاتی را در مسیر زندگی پیش می آورد عیوب و نقص نفس مؤمن آشکار می شود و به راحتی او عیبهای خودش را می فهمد و وقتی عیب ها را متوجه شد به سادگی می تواند قدم در رفع آنها بردارد .

اگر ابتلائات در زندگی نبود کار بسیار دشوار بود . این ابتلائات کاستی ها و نقص ها و ضعف های درون ما را آشکار می کند . این مثال آن جوش چرکینی است که در پوست انسان می زند تا آنرا از عفونتهای درون وجودش آگاه کند . اگر این جوش چرکین نمی زد انسان چگونه از عفونت درون خودش مطلع می شد ؟ چه بسا که آن عفونت رشد می کرد و انسان جان خودش را از دست می داد . اما این جوش چرکین وقتی بر پوست آشکار شد انسان می تواند برود و خودش را معالجه کند . آن ابتلائات باعث می شود که ضعفهای درونی ما آشکار بشود و این از فضل خداوند متعال است . این امتحانات که بنام امتحان قوه یا کوئیز در مدارس است را دقت کنید ، نمراه اش را دخالت نمی دهند ولی با این امتحان دانش آموز متوجه ضعفهای خودش در دروس مختلف می شود و راه جبران ضعف برای امتحان اصلی فراهم می شود. این امتحان لطف معلم به دانش آموز است که او را کمک می کند تا ضعف دروس خودش را متوجه شود .

ابتلاء و امتحان فضل ثانوی خداوند است .

حالا این دانش آموزی که در امتحان میان ترم نمره کمی گرفته همین باعث می شود که تکانی بخورد و خیز بلندتری بردارد و همتش را با عزم بیشتری به کار  ببندد تا نواقصش را جبران نماید و دروس خودش را با موفقیت به پایان برساند .

مؤمن هم همینطور است و وقتی احساس کرد که در یک امتحانی از نفسش شکست خورده و از جهل و هوا و هوسش زمین خورده ، بلند می شود و محکم تر از گذشته ادامه راه می دهد و اگر احساس کرد که خسارتی به او خورده تلاشش را بیشتر می کند تا عقب ماندگی خودش را جبران نماید . پس این زمین خوردن چیز بدی نبود و سرعت حرکت کردنمان را بیشتر کرد ، دقت و مواظبت مان را در سیرمان بالا برد ، استحکام گامهایمان را بیشتر کرد . البته هیچ انسان عاقلی قصد نمی کند که زمین بخورد ولی اگر زمین خورد این زمین خوردن چیزی بدی نیست ، که هم ضعف های خودش را فهمید و هم عزمش جدی تر شد و هم همتش قوی تر شد در جدی راه رفتن و ادامه مسیر .

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها – 20

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

تاجری همراه با غلامش برای سفر تجاری به کشتی سوار شدند . وقتی کشتی به وسط دریا رسید و در اثر موج دریا به تکان خوردن افتاد ، غلام دریا ندیده ، شیون و بی قراری کرد و هر چه به او گفتند کشتی امن است و جای ترس و نگرانی نیست ، اثر نکرد . حکیمی که در کشتی بود ، به بازرگان گفت : اجازه بده تا او را آرام کنم . تاجر هم موافقت کرد . حکیم دستور داد دست و پای غلام را بگیرند و او را به دریا بیندازند. مقداری که غلام در آب دریا بالا و پائین رفت ، حکیم دستور داد او را بگیرند و به کشتی آوردند . غلام وقتی به کشتی بازگشت ، قدر کشتی را فهمید و آرام و راضی در گوشه ای ساکت نشست .

اهل بیت (ع) کشتی های الهی اند و در دریای متلاطم دنیا مایه ی نجات ما می باشند . کُلُنا سُفُنُ النجاة : همه ما اهل بیت کشتی های نجاتیم . اگر قدر این نعمت را ندانیم ، خدای حکیم ما را از کشتی تسلیم و رضای اهل بیت (ع) به دریای ابتلائات دنیوی می اندازد و وقتی طعم تلخ غوطه ورشدن در دنیا و جدایی از اهل بیت (ع) را چشیدیم ما را به این کشتی باز می گرداند . آن وقت قدر نعمت محبت و ولایت اهل بیت (ع) را خواهیم دانست و دیگر تکان های ناشی از امواج ابتلائات دنیوی ما را بی قرار و ناآرام نمی کند .

شرح استاد : در این دنیا با موجهای مهیب جنگ و فقر و هزاران مشکلاتی که در جامعه هست دوستان اهل بیت عصمت و طهارت (ع) آرام بدون استرس و غصه و بدون نگرانی از اینکه چه خواهد شد در گوشه این کشتی لم داده اند . البته زمانی که دوست اهل بیت از ارزش این کشتی که خداوند او را در آن جای داده غافل می شوند ، خداوند حکیم او را به وسط آن دریای ابتلائات می اندازد تا قدر این کشتی را متوجه شود .

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها – 19

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

در حدیث است که لقمان به پسرش گفت : ان الدنیا بحرٌ عمیقٌ قد هلک فیها عالمٌ کثیر : هر آینه دنیا دریای عمیقی است که اشخاص بسیاری در آن غرق شده اند . در حدیث دیگری امام (ع) فرمود : کُلُنا سُفُنُ النجاة و سفینة الحسین اسرع : همه ما اهل بیت ، کشتی نجاتیم ، ولی کشتی امام حسین (ع) سرعتش بیشتر است . گاهی حکیم کسی را که قدر کشتی را نمی داند و ناآرامی می کند ، به دریا می افکند و چون او را باز می گیرد ، قدر کشتی را می داند .

شرح استاد : اگر بخواهیم در این دریای دنیا سالم بمانیم باید سوار کشتی بشویم . امام صادق (ع) فرمودند : همه ما کشتی نجاتیم اما کشتی امام حسین (ع) وسیعتر از همه کشتی هاست .

کشتی امام باقر (ع) و امام صادق (ع) برای کسانی است که اهل علم اند اما کشتی امام حسین (ع) همه گونه انسانی را در خود دارد . به همین دلیل است که وقتی به آستانه امام حسین (ع) می رسید دیگر جایی برای مأیوس بودن و احساس محرومیت باقی نمی گذارد . حضرت امام صادق (ع) فرمودند : کشتی امام حسین (ع) هم وسیعتر است و هم سریعتر و مسافر را به مقصد می رساند .

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها – 18

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

خوبان مثل پدری هستند که بچه ی نافرمان و متخلفش را از خانه بیرون کرده است و به همه ی اقوام و آشنایان هم سپرده است که اگر به در خانه ی آنها رفت ، به منزل راهش ندهند . منتها خود پدر ، در داخل خانه پشت در ، به انتظار بازگشت فرزندش ایستاده و آغوشش را گشوده تا وقتی فرزند بازگشت ، در آغوشش بگیرد . گاهی اوقات خدا و خوبان خدا با بعضی از دوستانشان این گونه رفتار می کنند و همه درها را به روی آنها می بندند تا به آنها بفهمانند که جز پیش ایشان جایی نیست .

شرح استاد : این داستان را قبلاً هم گفته ایم که بچه ای در منزل از صبح تا ظهر حسابی شیطانی کرده و مادرش را زله کرده ، حالا که سر ظهر پدر از سر کار به منزل آمده ، مادر آمده که تلافی کند و شرح شیطنت و آزار و اذیت بچه را به پدر گزارش دهد . پدر که از شیطنت بچه عصبانی می شود فرزندش را از خانه بیرون می کند . این پدر اگر بچه اش را از خانه بیرون کرد به این معنی نیست که بچه اش را از بچه بودن خودش جدا کند و این کار را به جهت اصلاح بچه اش انجام داد . پدر چون به بچه اش علاقمند است و او را دوست دارد به تمام فامیل تلفن می کند و می گوید اگر بچه اش به منزل آنها آمد او را راه ندهند تا بچه مجبور شود به خانه خودش برگردد . به همین دلیل پدر همه راهها را به روی او می بندد تا این برگشتن با یک حالت تنبه و پشیمانی باشد . برای برگشتن بچه ، پدر منتظر لای درب خانه را باز می گذارد که حتی بچه در هم نزند . بچه وقتی دید که هیچ جایی او را راه نمی دهند یواش یواش به طرف منزل به راه می افتد و وقتی به منزل رسید می بیند که لای درب خانه اشان هم باز است وقتی به داخل می آید می بیند که همان پدر با آغوش باز منتظر او می باشد .

خداوند متعال هم گاهی اوقات بنده معصیت کارش را به همین صورت متنبه می کند . خداوند این کار را می کند که بنده اش از ضرر زدن به خودش متنبه بشود و از آسیب زدن به خودش نادم بشود . برای همین به او می گوید برو . خداوند این برو را به او می گوید اما همه درها را هم به روی او می بندد تا وقتی بنده اش زمانی که می خواهد نادم و پشیمان برگردد می بیند که خداوند آغوش گشوده و منتظر اوست .

به هر حال وقتی درها را بستند بدانید که خبری خوش در راه است . درها را بسته اند که بروی پیش خودشان .

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها – 17

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

همان وقتی که مغموم شده اید و زانوی غم در بغل گرفته اید و خود را از همه محروم تر می بینید ، لطف حق بالای سر شماست و فرج نزدیک است .

انّ مع العسر یسراً : همانا با سختی ، راحتی است .

شرح استاد : در همان زمانی که غم انسان را احاطه کرده ، همان موقع فرج است . همانطور که گفتیم زمانی که بدن تحت فشار است روح آزاد است . بدن و نفس گرفتار شده است ولی روح شادمان است.

در دل " عُسر " ، " یُسر" است .

-------------------------------------------------

لیلی برای سلامتی مجنون که بیمار شده بود ، آش نذری پخت و وقتی مجنون هم برای گرفتن آش به در خانه ی لیلی آمد ، لیلی ظرفش را به زمین زد و شکست . لیلی گفت : این صدقه برای سلامتی توست ، تو آمده ای بخوری و مریض بمانی . عقیقه ای هم که پدر و مادر برای بچه خود می کنند ، همین طور است . خود پدر و مادر و فرزندی که برای او عقیقه کرده اند ، نباید از آن بخورند . مجنون هم از لیلی مکدر نشد و گفت :

اگر با دیگرانش بود میلی                            چرا ظرف مرا بشکست لیلی

پس وقتی دعا کردیم و چیزی را خواستیم و خدا کاسه ما را شکست و به ما نداد ، باید بدانیم که خدا برای رشد خود ما این کار را کرده است و از خدا مکدر نشویم .

شرح استاد : مهم داستان این است که وقتی لیلی ظرف مجنون را شکست مجنون دلگیر نشد .

مردم به مجنون گفتند اینکه می گوئی لیلی تو را دوست دارد پس چرا ظرفت را شکست ؟  مجنون در پاسخ گفت : اگر با دیگرانش بود میلی ، چرا ظرف مرا بشکست لیلی .

حالا اگر خداوند ظرف دعاهایمان ، ظرف خواستمان ، ظرف آرزوهایمان را زد شکست در آنجاست که خداوند متعال لطف و محبتی دارد که هر چه آن محبت بزرگتر باشد بلا بزرگتر است .

روایات متعدد داریم که میزان ابتلائات ، متناسب با میزان ایمان و حسنات آن فرد است . هر چه حسنات و ایمان فرد بیشتر باشد ، بلاها و ابتلائات او بیشتر است .

در حدیث داریم که مثال مؤمن همانند کفه ترازو است . هر چه بر کفه ایمانش افزوده بشود بر کفه بلاهایش هم افزوده می شود .

در حدیث است که روزی یکی از اصحاب ، حضرت رسول (ص) را برای نهار به منزلشان دعوت کردند. حضرت بعد از اقامه نماز جماعت برای نهار به منزل اصحاب رفتند . زمانی که صاحبخانه برای آماده کردن نهار به آشپزخانه رفته بودند ، مرغی که بر روی لبه دیوار نشسته بود در هم آنجا تخم کرد و تخم مرغ از لبه دیوار غلتید و به پائین افتاد اما در بین راه به مانعی برخورد کرد و همین باعث شد که تخم مرغ نشکند و سالم بماند . حضرت با تعجب داشتند این صحنه را تماشا می کردند . صحابه نزد حضرت برگشتند و گفتند یا رسول الله (ص) میخواهم مطلبی بگویم که از این تخم مرغ که به این صورت سالم ماند تعجب انگیز تر باشد و آن این است که در تمام طول زندگی من تا کنون خداوند متعال هیچ گونه مشکل و مصیبتی را برای من نفرستاده است . حضرت با شنیدن این مطلب از جا برخاستند و فرمودند: من در خانه آدمی که خداوند متعال آنرا لایق ابتلاء ندیده است نهار نمی خورم . چون کسی را که امتحان نمی کنند کسی است که اصلاً مدرسه نمی رود . این شخص ولگرد داخل کوچه است . زمانی که انسان شاگرد مدرسه شد باید آخر سال امتحان بدهد و هر چه کلاس بالاتر برود باید امتحان سخت تری نیز بدهد . امتحان مقدمه ورود به مرتبه بالاتر است .

کاستی ها و ابتلائات ، غم ها و نگرانی ها – 16

بســــــــم الله الرحمــــــن الرحیــــــــــم

همه ی غم و ناراحتی های دنیوی به پنج چیز بر می گردد که در این آیه شریفه ذکر شده است : وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَرات‏ : و هر آینه شما را با چیزی از ترس و گرسنگی و کاستی در دارائی و جان ها و ثمره ها و نتایج می آزماییم . غم و غصه های دنیا مال نفس انسان است ، نه دل و روح انسان . اینها مربوط به نفس است و این نفس است که از مصائب و گرفتاری های دنیوی ناراحت و غصه دار می شود . اما روح و باطن انسان ، به خاطر ضربه ای که به نفس وارد شده و او را کوبیده است ، خوشحال و شاد می گردد . گریه پیامبر (ص) در غم پسرشان ابراهیم ، مربوط به نفس ایشان است ، یعنی جنبه ی خلقی و طبیعت حضرت متأثر و گریان بود و قلب او مملو از رضا و خشنودی حق تعالی بود . فرمایش حضرت علی (ع) : " مرارة الدنیا حلاوة الاخرة " : تلخی دنیا شیرینی آخرت است ، هم این مطلب را تأیید می کند . مرارت ، مال نفس است و حلاوت و شیرینی مال دل و روح . دل ، پرتو الهی است و از این چیزها غصه دار نمی شود ، لذا دنبال آیه فرمود: أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُون‏ : بر آنها از جانب پروردگارشان درودها و رحمت نازل شده و آنها همان هدایت یافتگانند .

بلای تن موجب صحت دل است .

شرح استاد : ریشه همه ابتلائات در این پنج چیز آیه 155 سوره بقره آمده است .

در درون ما نفس ما با روح و دل ما در تعارض است . زمانی که نفس ما ضربه ای میخورد ، دل و روح ما خوشحال می شود .

در واقعه فوت پسر حضرت رسول (ص) ، جنبه طبیعی حضرت متأثر است اما جنبه روحی حضرت در اوج رضا است .

آن چیزی که در جنبه های دنیوی دارای شیرینی است و حلاوت دارد یعنی جسم و نفس را ارضا و پروار می کند ، " مرارة الاخرة " است یعنی روح دارد تلخی می بیند و روح در تنگنا قرار دارد ، ولی آن چیزی که به جسم فشار وارد می کند و تلخی دارد ، " حلاوت الاخرة " است .

در جنبه های جسمی هم خیلی ممدوح نیست که انسان تنش را پروار کند زیرا این بدن ما مرکب ماست ، در اصل الاغی است که باید سوارش شد ، حالا اگر عادتش بدهی که زیاد بخورد آنوقت است که او سوار آدم می شود و افسار انسان را می گیرد و او انسان را اینور و آنور می برد . عادت الاغ هم این است که می خواهد برود طویله و سراغ کاه و یونجه ، گفت :

ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست                 که این شیوه رندان بلاکش باشد

البته این را هم بگوئیم که قرار نیست انسان مرتاض بشود و این باعث نشود که از آن طرف بیافتید ولی از این طرف هم خیلی ممدوح نیست . باید یک حد متعادلی را مراعات کرد که این بدن خیلی لوس نشود . چون وقتی بدن لوس شد خیلی زورگویی می کند و زمانی که می خواهید انجام تکالیف بکنید خیلی با شما راه نمی آید . باید با بدن بازی کرد ، در این سیرکها دیده اید که این شیرها و پلنگهای وحشی و فیلهای به آن تنومندی را رام می کنند ، البته این را بگوئیم که اینها را خداوند به من و شما نشان می دهد ، و از امام صادق (ع) نقل شده است که همه این حیوانات و مخلوقاتی که خلق شده اند سایه نفس انسان هستند . حالا وقتی انسان سایه نفس خودش را نگاه می کند و می بیند این شیر درنده و آن میمون مقلد و آن گاو پرخور و آن خوک شهوت ران را در سیرکها رام می کنند ، پیامش این است که می توانی نفست را رام کنی و اگر کمی دقت کنی رمز رام کردن را هم می توانی یاد بگیری . درست دقت کنید وقتی که می خواهند یک سگ را رام کنند ابتدا یک چیزی را به نقطه ای پرتاب می کنند وقتی سگ آن چیز را نزد صاحبش آورد آنوقت یک استخوانی به او می دهند . اول از سگ کار می کشند و بعد به او پاداش می دهند اگر آن چیز را نیاورد به او پاداشی هم نمی دهند . نفس را به همین روش می توان تربیت کرد که اگر بلند شد و یک نماز خوشی خواند و یا یک کار خوبی کرد آنوقت یک دست محبتی بر روی الاغ بدنتان بکشید . مرکبی را که حضرت رسول (ص) را به معراج برد براق بود . براق از همان برق می آید که با سرعت نور حرکت می کند . بدن انسان اول الاغ است بعد براق می شود . وقتی نماز می خوانی می شود " الصلواة معراج المؤمن " ، این معراج را با چه چیزی رفتی ؟ با همین بدن رفتی که این بدن شد براق . حالا اگر بدن انسان تنبلی کرد ، هرزگی کرد ، آنوقت باید تنبیه اش کرد . دقیقاً همانطور که حیوانات را رام می کنند انسان هم با همین سیستم تنبیه و پاداش می تواند نفسش را رام کند . البته ابتدای کار نفس ، انسان را اذیت می کند مثل این اسبهای وحشی مرتب لقد می زند ، شیهه می کشد ، گاز می گیرد ولی وقتی رام شد دیگر خیلی آرام سواری می دهد . سرمنشاء خلق تمام حیوانات از نفس انسان است .